زنان روستایی از عوامل فعال در تغییرات اجتماعی و اقتصادی و حفاظت از محیط زیست هستند؛ کسانی که تا کنون به درجات مختلف نقش خود را به عنوان کشاورز، تولیدکننده، سرمایه گذار، سرپرست و مصرف کننده ایفا کرده اند. آن ها همچنین نقش مهمی در تضمین امنیت غذا و تغذیه، ریشه کن کردن فقر در مناطق روستایی و بهبود رفاه خانواده هایشان دارند هرچند چالش مهمی به نام نابرابری آن ها را از دسترسی به فرصت های برابر در حوزه های منابع، دارایی و خدمات باز می دارد.
نگاهی به تخریب محیط زیست آنهم زمانی که مردان تسلط بیشتری روی منابع طبیعی داشته اند نشان می دهد زنان بهتر از مردان می توانند از زمین محافظت کنند (گرچه هیچ مدرکی برای اثبات این فرضیه وجود ندارد). از آنجا که زنان و زمین در طول تاریخ همواره به عنوان زیردست نهادهای مردانه پنداشته شده اند آن ها یک سیستم ارزشی برای زمین خلق کرده اند. به عنوان مثال زنان روستایی در هند از جمع آوری شاخه های مرده که توسط طوفان قطع شده اند به جای بریدن شاخه و استفاده از آن ها به عنوان هیزم بهره می گیرند. همچنین زنان روستایی در ارتباط تنگاتنگ خود با طبیعت توانسته اند دانشی را از زمین، خاک و آب و سایر ویژگی های محیط طبیعی اطراف خود به دست آورند؛ ضمن اینکه هر گونه دستکاری و تغییرات در عرصه محیط زیست نظیر جنگل زدایی بیش ترین اثر را بر روی زندگی می گذارد تا زمانی که بتوانند خود را با شرایط جدید تطبیق دهند؛ نمونه این امر مادربزرگ نپالی است که برای تهیه چوب و علوفه ناچار است از کوه بالا برود.
در کنیا نیز زنان روستایی مدیران منابع طبیعی اعم از زمین، آب، جنگل ها و حیات وحش هستند. گرچه این زنان بسیار فقیر بوده و بسیاری از آن ها حقوق ماهیانه ای دریافت نمی کنند و تحت عنوان زنان خانه دار شناخته می شوند، اما بسیاری از آن ها در اقتصاد خرد روستایی موثر بوده و دانش بومی آن ها در مدیریت منابع طبیعی نقش مهمی را ایفا می کند زیرا زندگی خود و خانواده شان در ارتباط مستقیم با بهره برداری از منابع طبیعی است. برای بسیاری از مردم روستایی به ویژه زنان طبیعت، حافظ جامعه با تامین منابع غذایی برای تغذیه خانوارهاست. بنابراین زمانی که سیاست های حفاظت و حفاظت از محیط زیست نقش زنان روستایی را نادیده می گیرد، آن ها را به بزرگ ترین قربانیان این سیاست تبدیل می کند.
زنان و مدیریت منابع آب
با افزایش فشارهای انسانی بر روی زمین، مناطق ساحلی و تالاب ها که به طور معمول کم جمعیت بودند، نقش زنان به عنوان مهم ترین کاربران آب در مدیریت این منابع اهمیت پیدا می کند. آن ها باید تصمیم بگیرند که در میزان مخازن آب، بهره گیری از آب باران، آشپزخانه و دیگر استفاده های داخلی با توجه به محدودیت منابع بهترین تصمیم را اتخاذ کنند. آن ها می دانند که باید در حفظ تالاب، مناطق ساحلی و سایر حوضه های آبخیز کوشا باشند تا بتوانند از آن به عنوان منبعی قابل استفاده و تمیز برای مصارف خانواده خود و کشاورزی بهره گیرند؛ از این روست که آب سالم و قابل دسترس در اولویت زندگی زنان قرار می گیرد.
زنان و حفاظت از جنگل ها
فارغ از حفاظت از اتمسفر، حفاظت و نگهداری از حوضه آبخیز، آب و خاک و زیستگاه ها برای گونه های بومی و نادر، جنگل ها به واسطه تامین سوخت برای زنان اهمیت دارند. آن ها از این منبع به عنوان مکمل سوخت و مواد غذایی در کنار زمین خود کمک می گیرند. میوه های وحشی، گوشت، عسل و بسیاری از مواد غذایی برای تغذیه از جنگل به دست می آید ضمن اینکه آن ها منبع مهمی برای گیاهان دارویی جهت مراقبت از خانواده در مواجهه با انواع بیماری ها هستند. از آنجا که جنگل های استوایی به سرعت در حال ناپدید شدن هستند، بهره گیری از ارتباط نزدیک زنان و جنگل ها به عنوان مدیران روستا می تواند حفاظت از این ذخایر طبیعی را به همراه داشته باشد. در حال حاضر زنان در کنار مران در برنامه های جنگل کاری و اصلاح الگوی کشت در کنار تامین سوخت از مزارع نزدیک خانه به جای فشار مضاعف بر منابع طبیعی هستند و به نهال کاری در این مزارع مبادرت می ورزند.
نگاهی به تجربه زنان در کشورهای گوناگون نشان دهنده ارتباط نزدیک زنان با طبیعت است. از این روست که در سال های اخیر سازمان ملل در برنامه های خود جایگاه ویژه ای را به موضوع توانمندسازی زنان اختصاص داده است. این سازمان در پروژه های خود که به دست دولت یا سازمان های مردم نهاد انجام می شود تلاش می کند با احیای دانش بومی و بهره گیری از ابزارهای سنتی زنان و یا گیاهان دارویی، تغییراتی ولو اندک را در اقتصاد خانوار روستایی ایجاد کند. با این حال نگاه جدی به اقتصاد خرد روستایی به گونه ای که بتواند پایداری خود را از همان ابتدا و بدون کمک گرفتن از دست اندرکاران پروژه، موضوعی است که شاید نیازمند برنامه هایی مدون تر از سوی سازمان ملل و سازمان های اجرایی دست اندرکار باشد.