9 اکتبر 2024 - 23:50

مرگبارترین فجایع زیست محیطی یک قرن اخیر

9 ژوئیه 2016 - 15:00 dsfr.ir/qk6lm

مرگبارترین فجایع زیست محیطی یک قرن اخیر
history.com
در سال 2010، یک سکوی نفتی در خلیج مکزیک دچار انفجار شد و حجم عظیمی از نفت خام وارد دریا شد.

بشر آنقدر زمین را دستخوش تغییرات کرده که بسیاری از دانشمندان احساس می کنند به عصر بوم شناسی تازه ای وارد شده ایم و نام آنتروپوسن به معنای دوران پایانی بشر را بر آن نهاده اند.

اما تاثیر ویرانی هایی که به دست ما ایجاد شده اند به خصوص در جریان وقوع بلایای طبیعی نظیر ایجاد لکه های نفتی، آلودگی های سمی، انفجارهای هسته ای و دودهای خفه کننده در شهرهای بزرگ خود را نمایان می کنند. در ادامه، هفت فاجعه زیست محیطی یک قرن اخیر را که اثراتی مرگبار از خود بر جای گذاشتند را مرور می کنیم.

کاسه گرد و غبار

حدودا همزمان با بروز جنگ جهانی اول، کشاورزان و آن ها که از طریق محصولات خانگی شان ارتزاق می کردند، به صورت دسته جمعی راهی دشت بزرگ آمریکا شدند و در آنجا به کشت گندم و محصولاتی دیگر مشغول گردیدند.

آنها از فعالیت های کشاورزی پایدار (مثلا کشت همه ساله گندم در یک زمین) اجتناب می کردند و به همین واسطه موفق شدند در دهه 1920 میلادی که رطوبت زمین ها در سطح مطلوبی قرار داشت، حجم انبوهی از غلات را کشت دهند.

اما در دهه 1930 خشکسالی عظیمی در آمریکا اتفاق افتاد و خاک آن منطقه که فاقد مواد مغذی لازم شده بود، به تدریج به شکل گرد و غبار به سمت آسمان حرکت کرده و ابرهای عظیمی را تشکیل داد که فرسنگ ها آنطرف تر می شد آن را دید.

تشکیل این ابرها در آسمان باعث شد که ذرات گرد و غبار در ریه افراد تجمع پیدا کند و مرگ و بیماری هزاران نفر از مردم را در پی داشت. طولی نکشید که زمین از جسد حیوانات مرده انباشه شد و وقتی خشکسالی به انتهایش رسید حدود یک سوم از ساکنان دشت بزرگ آمریکا آنجا را ترک کرده و به سرزمین های سبزتری پناه برده بودند.

دود مه عظیم

در اواخر سال 1952 میلادی که سرمای شدید لندن را فرا گرفت، ساکنان این شهر مجبور شدند که برای گرم نگه داشتن خود از حجم بالای زغال سنگ در خانه هایشان استفاده نمایند و دود حاصل از سوختن این ماده از دودکش همه خانه های این شهر بیرون می آمد و بعد از خارج شدن با تصاعدات کربی کارخانجات و نیروگاه های برقی ترکیب می شد و مِهی بدبود را ایجاد کرد که از پنجم تا نهم دسامبر بر فراز لندن ظاهر شد و شکلی بسیار بد به آن داده بود.

آن هوای آلوده در ادامه به خاطر سیستم آب و هوایی پر فشار لندن به دام می افتاد و عدم وزش باد در این شهر نیز بر مساله دامن می زد و شرایط طوری شده بود که افراد حتی یک قدم آنطرف تر خود را هم نمی توانستند ببینند.

ماشین های خالی از راننده را می شد در هر نقطه ای از خیابان ها دید، سینماها به خاطر اینکه کسی نمی توانست پرده نمایش را ببیند بسته شده بودند و برخی افراد حتی به خاطر نبود دید کافی به درون رودخانه تیمز سقوط کرده بودند.

بدتر از همه اینکه حدودا 4 هزار نفر از ساکنان لندن به خاطر مشکلات تنفسی در همین بازه زمانی جان خود را از دست دادند و در روزهای بعد از بحران نیز هشت هزار نفر دیگر از پای درآمدند.

تحقیقات اخیر نشان داده است، بچه هایی که در آن بازه زمانی در رحم مادرشان بوده اند، نسبت به همسالانشان در مدرسه عملکرد ضعیف تری را از خود نشان داده اند و احتمالا پیدا کردن شغل در آنها نیز به مراتب کمتر از هم سن و سال هایشان بوده است.

بیماری Minamata

در اوایل سال 1950 میلادی، ساکنان شهر ساحلی کوچکی به نام میناماتا که در جنوب ژاپن قرار داشت به تدریج شاهد بروز رفتارهای غیرعادی در حیوانات خود شدند. برای نمونه ناگهان از دهان گربه ها کف بیرون می آمد و شروع به دویدن در اطراف می کردند و دست آخر هم خود را به دریا می انداختند. پرنده ها هم به ناگاه روی زمین می افتادند و ماهی ها هم به خاطر تورم شکمی در آب جان می دادند.

اما همزمان با بروز این پدیده ها، نوعی بیماری به نام میناماتا نیز میان آدم های آن منطقه شیوع یافته بود که باعث می شد زبانشان در حین حرف زدن بگیرد و برای انجام امور ساده ای نظیر بستن دکمه هایشان به مشکل بربخورند.

عاقبت در سال 1959 میلادی، مقصر این اتفاق مشخص شد و معلوم گردید شرکت Chisso که در زمینه تولید مواد شیمیایی فعالیت دارد در جریان بخشی از فرایندهای تولیدی خود، جیوه را به آب دریا می ریزد و همین ماده سمی مردم و البته حیوانات آن شهر را که از غذاهای دریایی استفاده می کردند آلوده کرده بود.

Chisso همچنان تا سال 1968 میلادی، جیوه کارخانه خود را به آب دریای آن منطقه می ریخت و آنطور که در گزارشات آمده، در نتیجه همین اقدام 2000 نفر جان خود را از دست دادند و حتی نوزادان نیز با نقص های مادرزادی، فلج و دیگر ناهنجاری ها به دنیا آمدند.

بوپال

در ساعات قبل از سپیده دم سوم دسامبر سال 1984 میلادی، ابری سمی از گاز متیل ایزوسیانات از کارخانه تولید آفت کش  Union Carbide در بوپال هند وارد هوا شد و به سرعت در تمام شهر گسترش پیدا کرد.

در نتیجه این اتفاق خیلی ها جان خود را از دست دادند و آنها که زنده ماندند در حال تهوع و نفس و نفس زدن به بیمارستان برده شدند و  تلاشی بی حاصل برای خارج کردن گاز از داخل ریه هایشان صورت گرفت.

جنازه سگ ها، پرنده ها، گاوها و بوفالوها در جریان این حادثه در خیابان به صف شدند و بررسی هایی که در ادامه انجام گرفت نشان داد که اقدامات ایمنی لازم در آن کارخانه انجام نگرفته و برای نمونه از تجهیزات  قدیمی و شکسته در داخل آن استفاده شده است.

عدم مدیریت مناسب نیز در وخیم تر شدن این اوضاع نقش داشته است؛ برای مثال گفته می شود که یکی از ناظران در جریان این حادثه تصور می کرده آب در حال نشت است نه مواد سمی و خطرناک.

البته اختلافاتی در آمار و ارقام ارائه شده برای قربانیان این حادثه وجود دارد اما گفته می شود که حدودا 15 هزار ساکن بوپال در جریان این اتفاق که با نام بدترین حادثه صنعتی از آن یاد می شود، از دست داده اند.

صدها هزار نفر دیگر نیز پیامدهای این حادثه را تجربه کردند که از فقدان حافظه گرفته تا آسیب به سیستم عصبی و کوری را در بر می گرفت. این را هم باید اضافه نماییم که آلودگی های ناشی از آن اتفاق تا به امروز در کارخانه یاد شده باقیست.

چرنوبیل

در آوریل سال 1968 میلادی، تستی روی یکی از توربین های موجود در رآکتورهای هسته ای نیروگاه برق هسته ای چرنوبیل انجام شد که اشتباهات صورت گرفت در جریان آن آزمایش مجموعه ای از انفجارهای عظیم و در نتیجه نشت مواد رادیواکتیو به داخل جو را به دنبال داشت.

البته مقامات شوروی تلاش داشتند که بر آن سانحه سرپوش بگذارند و در ابتدا گفته می شد که شمار کشته شدگانش از 31 نفر تجاوز نمی کند و دو نفرشان از کارکنان نیروگاه بوده اند، 28 نفر نیروهای امداد و یک نفر هم بر اثر حمله قلبی جانش را از دست داده است.

اما آنطور که بعدها مشخص شد، فاجعه چرنوبیل به شیوع سرطان تیروئید و اشکال دیگری از این بیماری انجامید. در سال 2005 میلادی، یکی از کمیته های سازمان ملل متحد اعلام داشت که آمار کشته های این فاجعه بالغ بر 4 هزار نفر است، سازمان های دیگر حتی این تعداد را بیشتر از میزان اعلام شده دانستند.

حالا چندین سال از آن حادثه می گذرد و آنطور که مشخص شده تا چند قرن آتی، این منطقه به صورت قرنطینه باقی خواهد ماند و به نظر نمی آید که هزاران خانه تخلیه شده در مجاورت این نیروگاه به این زودی ها از سکنه پر شوند.

آتش سوزی نفتی کویت

صدام حسین که بعد از شکست خود در پایان جنگ سال 1991 خلیج فارس به دنبال انتقام بود، به نیروهای عراقی دستور داد حدود 650 چاه نفت کویت را آتش بزنند. به دنبال این خرابکاری، دود ناشی از سوختن نفت آسمان منطقه را فرا گرفت و نفس کشیدن برای آنها که در نزدیکی چاه های نفت بودند را با مشکل روبرو کرد.

یکی از زیست شناسان آمریکایی موقعیت آن زمان را با ایستادن در نزدیکی صدها اگزوز کامیون دیزلی برابر دانست. باران سیاه رنگ (ترکیبی از بارش های طبیعی و ذرات دود) تا هیمالیا هم پیش رفت و صدها دریاچه نفتی با عمق 10 سانتی متر ایجاد شدند و پرنده ها نیز با دیدن آنها گمراه می شدند و تصور می کردند که با آب برخورد کرده اند.

در ادامه لایه ای از شن های نفتی تقریبا 5 درصد از مساحت کویت را به زیر خود فرو برد. البته در نوامبر همان سال، آخرین شعله های آتش نیز خاموش شدند. اما طبق آمار و ارقام منتشر شده، حدودا یک تا 1.5 میلیارد بشکه نفتی به بیرون نشت کرد و بیش از 100 نفر از مردم محلی نیز جان خود را از دست دادند که از آن میان، 92 نفرشان سربازان سنگالی بودند که هواپیمایشان در برخورد با ابرهای تیره و تار آن محدوده دچار سانحه شد.

لکه نفتی بریتیش پترولیوم

در 20 آوریل سال 2010 میلادی، سکوی نفتی Deepwater Horizon در خلیج مکزیک دچار انفجار شد و 11 نفر از کارگران آن کشته و جمعی هم دچار جراحت شدند.

آن سکوی نفتی تحت تملک پیمانکار حفاری Transocean بود و به غول نفتی بریتیش پترولیوم اجاره داده شده بود که دو روز بعد از انفجار نیز در دریا غرق شد. به خاطر این اتفاق حجم عظیمی از نفت خام وارد دریا شد و به مدت سه ماه کنترل آن از دست شرکت های نفتی و حامی محیط زیست خارج شد.

براساس اعلام دولت آمریکا، حدود 4.2 میلیون بشکه نفت در جریان این انفجار به دریا ریخت و 1300 مایل از سطح آب تگزاس تا فلوریدا را آلوده کرد. آن انفجار صنعت توریسم و ماهیگری منطقه را فلج کرد و مرگ هزاران پرنده، لاک پشت و دلفین را به دنبال داشت. از آن زمان تا به امروز نیز بریتیش پترولیوم میلیاردها دلار را صرف پاکسازی منطقه، پرداخت جریمه و فرایندهای حقوقی کرده است.

منبع: history

« دنیای سفر » این نوشته را از « دیجیاتو » آورده است. واکاوی، پی گیری، نگارش و آفرینش، شایسته سپاسگزاری است.
1