ایرانگرد توانسته است وجوهی از زندگی اقوام ایرانی را نشان دهد که پیش از این کسی با این نمای نزدیک به آن نپرداخته بود؛ این مستند موفق شد بسیاری از جاذبه های طبیعت ایران را به خوبی و به ساده ترین شکل معرفی کند و این تجربه در معرفی طبیعت ایران بی تاثیر نخواهد بود.
اکوتوریسم یا گردشگری در طبیعت از گونه های مهم گردشگری است که اجرای اصولی و دقیق آن سازگاری بسیاری با توسعه پایدار دارد. بیشتر کشورهای گردشگر پذیر در رقابتی تنگاتنگ و نزدیک به هم، بهره گیری از توانمندی های کشور خود در این حوزه را دنبال می کنند تا بتوانند سهم درآمد بیشتری از صنعت توریسم را از آن خود سازند. حتی کشورهایی که به طور بالقوه از جاذبه های طبیعی بکر و خاصی بی بهره اند نیز برای کسب درآمد بیشتر، سرمایه گذاری در اکوتوریسم را افزایش داده اند. به ایران که برسیم با داستانی متفاوت روبرو هستیم. با وجود برخورداری از چشم اندازهای طبیعی گسترده و متنوع، ایران این قابلیت را دارد تا به یکی از قطب های اکوتوریسم دنیا تبدیل شود و سالیانه میلیون ها دلار درآمد کسب کند. اما با وجود همه این مزایا، در بعد بین المللی ایران هنوز در جایگاهی بالقوه قرار دارد و در حوزه داخلی نیز اکوتوریسم به برخی مناطق محدود شده است. یکی از دلایل چرایی این امر را شاید بتوان به گمنامی جاذبه های طبیعی ایران مرتبط دانست، در حالی که ما در ثبت جهانی آثار تاریخی گام های مثبتی برداشته ایم، در ثبت آثار طبیعی همچنان کارنامه موفقی را به جا نگذاشته ایم.
ساخت مستندهای هدفمند از دیگر حلقه های معرفی جاذبه های طبیعی ایران است که برای جذب گردشگران داخلی و خارجی می توان از آنها بهره گرفت و به توزیع مکانی سفرها در تمام ایران رونق بخشید. برخی از مستندهای ساخته شده در توسعه اکوتوریسم مناطق به نحو موثری عمل کرده اند که نمونه ای از آنها، مستند محمد علی اینانلو در معرفی جنگل ابر بود. با این حال در مستندهایی که تاکنون ساخته شده است، معرفی آثار طبیعی بیشتر از مردمی که در اطراف آن آثار زندگی می کنند، مورد توجه قرار گرفته است. کاستی ای که در مستند تازه ساخت "ایرانگرد"، دیده نمی شود و این مستند ضمن برخورداری از تصویربرداری مناسب به تلفیق طبیعت و سنت و فرهنگ مردم بومی پرداخته است تا حدی که در ردیف برنامه های جذاب سیما قرار گرفته است. بیننده با مشاهده این مستند، همراه با راوی آن راهی سرزمین های بکر ایران زمین شده و خود را در میان اقوام مختلف لر بختیاری و فارس و کپرنشین های سیستان و بلوچستان می یابد.
جواد قارایی، نویسنده، کارگردان و تهیه کننده مستند ایرانگرد، جوانی است که با تکیه بر تجربه ها و سفرهای خود به مناطق بکر گردشگری ایران، اقدام به ساخت مستند ایرانگرد 1و2 کرده است. وی در گفتگو با خبرگزاری مهر، انگیزه خود از ساخت مستند ایرانگرد را جذب علاقه مندان به مستندهای خارجی دانسته و گفته است: «ایده ساخت مستند ایرانگرد متعلق به خودم بود، چون میدیدم که مردم پای برنامههای ماهواره که خوشایند نیست می نشینند و از مستندهای خارجی لذت می برند. من دیدم همان زیبایی ها که در مستندهای خارجی پخش می شود را ما هم در ایران داریم. ساختن مستندی با کیفیت خوب و ارائه کار در سطح عالی سختی هایی دارد و همین سختی ها باعث شده کمتر کسی رغبت کند مستند با کیفیت خوب بسازد. به همین دلیل در سال ۸۹ با هزینه خودم چند قسمت ساختم و به مسئولان شبکه چهار نشان دادم. آنها کار را پسندیدند و سفارش یک مجموعه ۱۳ قسمتی را دادند. این کار در کنار سریال هایی همانند کلاه قرمزی جزو پربیننده ترین برنامه ها شناخته شد. همان موقع گفتند که چون این مستند خوب دیده شد، میتوان آن را برای همه مردم نیز پخش کرد بنابراین سفارش کار دیگری را برای شبکه یک سیما دادند."
پس از آن قارایی در مجموعه دوم فعالیت هایش سراغ 9 استان دیگر رفت و موفق شد در چندین لوکیشن بیشتر جاذبه های این استان ها را معرفی کند و آن را برای پخش در ایام نوروز به شبکه یک سیما بدهد. این برنامه در 26 قسمت پخش شد و به یکی از موفق ترین مستندها در معرفی جاذبه های گردشگری ایران تبدیل شد. با این حال مستند های قارایی با وجود نقاط قوت فراوان که یکی از شاخص ترین آن تصویربرداری مناسب است، به زعم کارگردان «ایرانگرد» همچنان نتوانسته است تنه بر مستندهای شبکه های حرفه ای این حوزه بزند که یکی از دلایل آن را شاید بتوان بودجه گذاری برای ساخت این مستندها دانست. اختلاف بودجه ای زمانی خود را نشان می دهد که تیم مستند ساز تصمیم می گیرد فراتر از نگاه های لحظه ای کلیتی از زندگی یک قوم را در فصول مختلف و در شرایط سخت به نمایش بگذارد تا بدین ترتیب بیننده با وجوه مختلف زندگی و نحوه مواجهه شان با سختی های طبیعت آشنا شود. زیستن با طبیعت فراتر از چشم اندازهای زیبا دشواری هایی دارد که حتی تیم قارایی در مستند طالش خود چشم بر آنها می بندد و به جمله ای در این باره که به واسطه شرایط جوی تیم ناچار به توقف چند روزه هستند بسنده می کند، بی آنکه به اتفاقاتی که در این چند روزه افتاده و تفاوت زندگی در آن اشاره کرده باشد.
اظهار نظرهای قارایی به جای توصیف آنچه در زندگی مردمان مناطق مختلف جاری است را شاید بتوان از دیگر نقاط ضعف مستندهای قارایی دانست. آنچه از نام مستند نیز برمی آید اثری است که در آن از قضاوت های شخصی اثری نیست اما در "ایرانگرد" راوی به کرات تلاش می کند تصویری خیال انگیز از آنچه به ببیننده نشان می دهد، ارائه کند.
معرفی نقاط بکر در کنار نشان دادن جاذبه های ایران ممکن است آسیب هایی را نیز به همراه داشته باشد - مشابه آنچه اینانلو درباره جنگل ابر می گوید که با معرفی او سیل گردشگران به این منطقه سرازیر شده و تخریب هایی را نیز به همراه داشته است - برخی فعالان و علاقه مندان محیط زیست نگرانند که مستندهای قارایی جدا از توسعه اقتصاد بومی به عاملی برای تخریب تصاویری منجر شود که دوربین "ایرانگرد" آنها را نمایش می دهد.
ایرانگرد توانسته است وجوهی از زندگی اقوام ایرانی را نشان دهد که پیش از این کسی با این نمای نزدیک به آن نپرداخته بود؛ این مستند موفق شد بسیاری از جاذبه های طبیعت ایران را به خوبی و به ساده ترین شکل معرفی کند و این تجربه در معرفی طبیعت ایران بی تاثیر نخواهد بود.
با این حال باید منتظر ماند و دید با تحولی که قارایی در مستندسازی طبیعت ایران ایجاد کرده است، خود او و یا دیگران می توانند همتای رقبای خارجی خود، نگاه های بیشتری را محسور سرزمین ایران کنند.