گنجینه های گران بهای تاریخی هرگز از گزند سارقان در امان نبوده اند، اما در میان آنها آثاری بوده اند که بر اثر یک فاجعه، همچون جنگ ناپدید شده و یا به غنیمت گرفته شده اند. برخی از این گنجینه ها هرگز پیدا نشده اند، اما در صفحه تاریخ به یادگار مانده اند.
به گزارش «دنیای سفر»، گنجینه های تاریخی گمشده ای وجود دارند که هرگز پیدا نشده اند. تعداد کمی از این آثار به احتمال زیاد نابود شده اند، اما ممکن است برخی از آنها هنوز در امان مانده باشند و روزی بازیابی شوند. «لایوساینس» در گزارشی به معرفی برخی از این گنجینه ها پرداخته است، که در روزهای گذشته بخش نخست آن منتشر شد و در ادامه تعداد دیگری از این گنجینه ها معرفی می شود.
این الماس زرد ۱۳۷ قیراطی احتمالا از هند در قرن پانزدهم میلادی به اروپا منتقل شده است. اینکه این الماس چطور و دقیقا چه زمانی سر از اروپا درآورده است، هنوز مشخص نیست. یک فرضیه این است که «شارل یکم» که از ۱۴۶۷ تا ۱۴۷۷ میلادی دوک «بورگوندی» بود، این الماس را از الماس بزرگ تری تراشید و چنان شیفته الماس فلورانسی شد که حتی آن را با خود به جنگ برد و ظاهرا با آن کشته شد.
«کارل یکم»، امپراتور اتریش - مجارستان پس از جنگ جهانی اول با این الماس به سوئیس گریخت و آن را در صندوق بانکی گذاشت و بعد به یک وکیل اتریشی به نام «برونو اشتاینر» سپرد، که قرار بود به این خانواده سلطنتی کمک کند تا آن را به همراه سایر جواهرات سلطنتی بفروشد. سرنوشت این الماس مشخص نیست. بر اساس گزارش خبری که در سال ۱۹۲۴ میلادی منتشر شد «اشتاینر» دستگیر، متهم به کلاهبرداری و تبرئه شد. این احتمال وجود دارد که الماس فلورانسی دوباره تراشیده شده و اکنون به مجموعه ای از الماس های کوچکتر تبدیل شده باشد.
«لئوناردو داوینچی» این دیوارنگاره را که تصویر پیروزی یک لشگر ایتالیایی به رهبری فلورانس در مقابل میلان در سال ۱۴۴۰ میلادی است در سال ۱۵۰۵ میلادی خلق کرد. این دیوارنگاره بر یکی از ساختمان های شهر فلورانس خلق شد و در سال ۱۵۶۳ میلادی، یعنی زمانی که این ساختمان توسط «جورجو وازاری»، نقاش و معمار ایتالیایی بازسازی می شد، ناپدید شد.
در سال ۲۰۱۲، گروهی از کارشناسان هنری اعلام کردند که شواهدی را این دیوارنگاره کشف کرده اند که نشان می دهد این اثر هنری نابود نشده است و «وازاری» صرفا دیوارنگاره دیگری را روی نقاشی «داوینچی» خلق کرده است. کارشناسان چندین سال این دیوارنگاره را با روش های علمی بررسی و بخش کوچکی از نتایج بررسی های خود را منتشر کردند.
با این حال، نتایج تحقیقات این گروه از محققان هرگز تایید نشد و تحقیقات متوقف شد. در سال ۲۰۲۰ میلادی گروه دیگری از محققان ادعا کردند که «داوینچی» هرگز چنین نقاشی دیواری را خلق نکرده است، اگرچه این ادعا نیز مورد مناقشه است. در نهایت، سرنوشت این نقاشی و حتی موجودیت آن هنوز موضوع بحث کارشناسان است.
احتمالا غیرعادی ترین مورد از طومارهای دریای مرده (در آسیا)، که در وادی قمرات در کرانه شمال غربی دریای مرده کشف شده اند، متنی باشد که روی یک صفحه مسی حکاکی شده و اطلاعاتی درباره موقعیت مکانی مجموعه وسیعی از گنجینه های مخفی را ارائه کرده است. این «طومار مسی» اکنون در موزه ای واقع در اردن نگهداری می شود. محققان هنوز به توافق نرسیده اند که در این طومار از یک گنج واقعی صحبت شده است یا یک گنج افسانه ای. در زمان نگارش طومار، در حدود سال ۷۰ پس از میلاد، ارتش روم در حال شکست دادن گروه های یهودی بود که علیه حکومت روم شورش می کردند. در نهایت ارتش روم، اورشلیم را گرفت و معبد دوم را ویران کرد.
برخی از محققان حدس می زنند گنجینه هایی که در طومار مس به آن ها اشاره شده است، می توانند گنجینه های واقعی باشند که قبل از تخریب معبد توسط ارتش روم پنهان شده بودند. محققان دیگر استدلال می کنند که گنجینه معرفی شده در طومار مسی آنقدر زیاد است که باید افسانه باشد.
در هجدهم مارس سال ۱۹۹۰ دو سارق در لباس ماموران پلیس وارد «موزه ایزابلا استوارت گاردنر» در بوستون شدند و ۱۳ اثر هنری به ارزش ۵۰۰ میلیون دلار را ربودند. این مجموعه آثار سه اثر هنری از «رامبرانت»، نقاش هلندی و پنج نقاشی از «ادگار دگا»، هنرمند فرانسوی را شامل می شود. هویت سارقان هنوز نامشخص است و آثار هنری مسروقه نیز هرگز پیدا نشدند. این امکان وجود دارد که سارقان نقاشی اکنون در قید حیات نباشند و نقاشی های مسروقه نیز به شدت آسیب دیده یا نابود شده باشند.
با وجود ارزش بالای این آثار هنری، فروش آنها با توجه به مشهور بودن شان دشوار خواهد بود و هر خریدار به راحتی می تواند تشخیص دهد که این نقاشی ها به سرقت رفته اند.
در سال ۱۹۲۳ فسیل های یک انسان راست قامت به نام «انسان پکن»، که در فاصله ۲۰۰ هزار تا ۷۵۰ هزار سال قبل زندگی می کردند، در غاری در نزدیکی روستای «زوکودیان» کشف شد. این فسیل ها در سال ۱۹۴۱ میلادی در جریان جنگ چین و ژاپن ناپدید شدند و موقعیت مکانی آنها اکنون نامشخص است. برخی از محققان بر این باورند که این فسیل ها در جریان انتقال به ایالات متحده آمریکا ناپدید شده اند.
طبق افسانه ها، در نزدیکی پایان جنگ جهانی دوم، یک نیروی نازی به رهبری یک افسر، مقدار زیادی طلا را در دریاچه توپلیتز در اتریش غرق کرد تا از اینکه این گنجینه به تصرف نیروهای متفقین دربیاید جلوگیری کند. از آن زمان تاکنون جست وجوهای زیادی برای بازیابی این گنجینه انجام شده، اما هیچ طلایی پیدا نشده است.
این امکان وجود دارد که این داستان فقط یک افسانه باشد و در واقعیت هیچ طلایی در دریاچه غرق نشده باشد. با این حال، برخی از محققان خاطرنشان کرده اند که دید ضعیفی به دریاچه وجود دارد و تعداد زیادی کُنده چوب و زباله وجود دارد که تلاش برای یافتن طلا را دشوار و خطرناک می کند. برخی از غواصان در تلاش برای یافتن طلا در آب های این دریاچه کشته شده اند.
«رافائلو سانتسیو»، نقاش ایتالیایی که بیشتر با نام «رافائل» شناخته می شود و در سال ۱۴۸۳ میلادی متولد شد و در سال ۱۵۲۰ میلادی درگذشت، تابلو نقاشی «پرتره یک مرد جوان» را خلق کرد. هویت سوژه این نقاشی و تاریخ دقیق خلق آن مشخص نیست. این نقاشی در سپتامبر ۱۹۳۹ زمانی که ارتش آلمان به لهستان حمله کرد متعلق به موزه Czartoryski در کراکوف لهستان بود. مقامات نازی این نقاشی را از موزه دزدیدند و قصد داشتند آن را در موزه Führerermuseum در لینتس (گالری هنر لینتس) واقع در اتریش نگهداری کنند.
موزه Führerermuseum هرگز ساخته نشد و این نقاشی آخرین بار در ژانویه سال ۱۹۴۵ میلادی به نمایش گذاشته شد. این نقاشی تاکنون بازیابی نشده است.