اما اینکه از چه زمان و با کدام نشریه موضوعات محیط زیستی در ایران بررسی و به چالش کشیده شد را شاید به جرات بتوان مربوط به روزنامه همشهری دانست که بیش از 20 سال پیش با پوشش قرار دادن اخبار این حوزه توانست در بین مردم حساسیت و آگاهی عمومی را ایجاد کند.
مارشال مک لوهان جامعه شناس و نظریه پرداز رسانه ای که ایده "دهکده جهانی" را در دهه 60 میلادی مطرح کرد، می گوید "رسانه، پیام است" منظور وی آن است پیامی که از طریق هر نوع راه ارتباطی منتقل میشود در واقع متاثر از رسانه فرستنده آن است. با این دیدگاه رسانه ها در جهت دهی افکار عمومی بسیار موثر هستند به گونه ای که با بهره گیری از همین ویژگی می توانند به راحتی به اهداف خود یا جناح وابسته به آن دست یابند بنابراین استقلال رسانه ای یکی از موارد مهم در محبوبیت و مقبولیت عام آن رسانه مطرح میشود.
اتفاقات اخیر پردیسان و برداشتهای سیاسی و جناحی برخی از رسانه ها از یک اعتراض صنفی باعث شد که به تاریخ جوان رسانه های محیط زیستی و نقش و بازخورد مثبت یا منفی آنها در این حوزه گریزی زده شود.
تاریخ رسانه نوشتاری در ایران را می توان به حدود 160 سال گذشته با انتشار اولین روزنامه فارسی توسط میرزا صالح شیرازی مربوط دانست. ورود رادیو به کشور به حدود هفتاد سال پیش بر میگردد و در سال 1337 سازمان رادیو تلویزیون ملی ایران تاسیس میگردد. پرداختن به مسایل مختلف سیاسی و اجتماعی در طی سالیان گذشته از جمله عمده ترین مواردی بوده است که به آنها پرداخته میشد. اما در حوزه محیط زیست رسانه های دیداری - شنیداری همچون تلویزیون، با پخش آثار تولیدی در جهت آموزش محیط زیست موثرتر بوده اند تا آنکه رسانه های نوشتاری نیز وارد این حوزه شدند و روزنامه نگاری محیط زیستی آغاز گردید.
کم کم با پیشرفت دانش ارتباطات و متولد شدن رسانه های مجازی انقلابی در سرعت انتقال داده ها و افزایش مخاطب ایجاد شد که تاثیرگذاری رسانه ها را چندین برابر کرد بطوریکه منجر به بسیاری از جنبش ها و حرکات اعتراضی مردم و کنشگران محیط زیستی شد. با وجود تمام ویژگی های مثبت رسانه های مجازی اما روزنامه ها و رسانه های نوشتاری هنوز هم جایگاه خود را در بین مردم دارند با این تفاوت که امروزه مردم نسبت به موضوع محیط زیست حساس تر و پیگیرتر شده اند.
اما اینکه از چه زمان و با کدام نشریه موضوعات محیط زیستی در ایران بررسی و به چالش کشیده شد را شاید به جرات بتوان مربوط به روزنامه همشهری دانست که بیش از 20 سال پیش با پوشش قرار دادن اخبار این حوزه توانست در بین مردم حساسیت و آگاهی عمومی را ایجاد کند.
ناصر کرمی خبرنگار سابق این روزنامه می گوید : "روزنامه نگاری محیط زیستی در ایران از روزنامه همشهری شروع میشود در گذشته نه خبرنگار، نه صفحه و نه سرویس محیط زیست نداشتیم البته مجلات مربوط به طبیعت داشتیم مانند دانستنی ها و شکار و طبیعت اما قطعا بنیان گذار بحث محیط زیست در ایران روزنامه همشهری است و الان اکثر روزنامه ها خبرنگار، نیم صفحه یا حتی حوزه محیط زیست دارند که در آن زمان ما حوزه محیط زیست هم نداشتیم اما امروزه ولو اینکه این موضوع در صفحه اول اهمیتی نداشته باشد اما حداقل یکی از وظایف خبرنگار اجتماعی را موضوع محیط زیستی در برمیگیرد."
برخی معتقدند آگاهی بخشی از وظایف مهم هر رسانه ای محسوب میشود و هدایت جریانات خاصی فکری و اجتماعی نیز می تواند محصول همین وظیفه رسانه ای است. بنابراین چنین خصیصه ای همانند تیغی دو لبه در دست صاحبان رسانه باشد. هر زمان که مسئولین، رسانه ها و مردم مانند سه راس یک مثلث در کنار هم قرار گرفته اند هدف مورد نظر حاصل شد اما زمانیکه هر کدام از این رئوس به دلایلی از بقیه فاصله گرفت دیگر نمی توان انتظار حصول نتیجه را داشت.
اینکه مردم، مسئولین و رسانه ها چه زمانی و چگونه توانستند در ایران در کنار هم موثر واقع شوند سوالیست که پاسخ آن شاید بتواند تجربه ای آموزننده برای امروز محیط زیست کشور باشد. اما پیش از پاسخ، این سوال مطرح است که در گذشته استقبال مردم از موضوع محیط زیست چگونه بود؟
کرمی در این مورد اشاره می کند : "مردم از اخبار محیط زیستی خیلی استقبال میکردند در برخی مواقع مدیریت روزنامه به سمت محیط زیست بیشتر گرایش داشت و تاکید داشتیم صفحه اول حتما یک تیتر محیط زیستی داشته باشد ولو یک خبر جزیی و گاهی هم مدیریت به سمت سیاسی میرفت اما ثابت شد مردم از همشهری توقع سیاسی بودن نداشتند و هر زمان که رویکردش محیط زیستی بود استقبال بیشتر از زمانی بود که روزنامه سیاسی میشد و این باعث شد همشهری رنگ و بوی محیط زیست داشت باشد حتی در موضوع آزادراه تهران – شمال با وجود اینکه خود مردم در مضیقه بوده اند اما حق را به کارشناسان محیط زیست می دادند."
به اعتقاد وی ماجرای آزادراه تهران – شمال اولین باری بود که چنین همکاری بین یک مقام مسئول دولتی و روزنامه ها صورت میگرفت : "به جرات میتوان گفت اولین باری بود که یک مدیرکل زنگ بزند و بگوید میخواهم مصاحبه کنم آن هم علیه پروژه ای که مجری اش بنیاد مستضعفان وقت بود و حامی اش رییس جمهور و همین مساله دست ما را باز گذاشت."
آزادراه تهران – شمال از منطقه کن در قسمت شمال غربی تهران شروع میشود و به چالوس و نوشهر می رسد. شش شهری که در مسیر این آزادراه در نظر گرفته شده بود تامین کننده هزینه های ساخت این پروژه عظیم بود و در واقع بیش از آنکه یک پروژه عمرانی باشد یک پروژه تجاری محسوب میشد. فقط اعلام این موضوع قیمت زمین را در منطقه بیش از چند برابر کرد زیرا احداث این آزادراه فاصله زمانی تهران به شمال را به یک ساعت کاهش میداد اما احداث آن لطمات زیادی از جمله آلودگی، فرسایش خاک، ایجاد تغییرات زمین شناسی، پر شدن دره ها و تغییر جهت رودخانه، آسیب به زیستگاه حیات وحش، از هم گسیختگی سیمای طبیعی منطقه حفاظت شده و... به محیط زیست وارد میکرد.
ماجرا را مدیرکل وقت دکتر محمدباقر صدوق اینگونه تعریف می کند :
"در اواسط سال 74 رییس اداره حفاظت محیط زیست شهرستان کرج اطلاع داد که قرار است آزاد راهی بین کرج و چالوس احداث شود. از وی خواستم تا اسناد و مدارک لازم را تهیه کند. چند روز بعد مهندس رجایی همراه با مدارک آزادراه به دیدنم آمد، از جمله کروکی مسیر آن به طول 121 کیلومتر که بخش هایی از آن از داخل منطقه حفاظت شده البرز مرکزی میگذشت. در مسیر آزادراه پیش بینی شده بود 6 شهر 600 هزاری نفری احداث شود و از طریق فروش زمین این شهرها اعتبار ساخت آزادراه تامین گردد. 76 تونل و ده ها دهنه پل در این مسیر در نظرگرفته شده بود که در یک بررسی اجمالی توسط همکاران پیامدها و آثار زیانبار محیط زیستی آن حدود 30 مورد عنوان گردید. براساس تبصره 82 قانون برنامه دوم این پروژه عظیم می بایست مطالعات ارزیابی را همراه با برنامه های اجرایی خود در جهت کاهش آثار سو ناشی از اجرای پروژه را به سازمان یا استان تهران ارائه می کرد در حالیکه هیچگونه مطالعات محیط زیستی در این مورد صورت نگرفته بود.
موضوع را با ریاست وقت سازمان مطرح کردم و ایشان دستوردادند از طریق وزیر جهاد خودت با امضا من پیگیری کن، گفتم این از وظایف ستاد است پاسخ دادند خودت انجام بده. نامه ای برای وزیر جهاد نوشتم و با امضا ایشان ارسال گردید. مدتی گذشت اما نتیجه ای عاید نشد، بعد از آن نامه هایی برای وزیر راه، معاون اول ریاست جمهوری و در نهایت رییس جمهور و دفتر رهبری نگاشته شد که آنها نیز بی نتیجه ماندند.
در آن زمان کوتاه تا کلنگ زنی پروژه، رسانه ای کردن موضوع تنها راه چاره بود با وجود نگرانی دکتر منافی از این مساله به ایشان گفتم اجازه دهید من اطلاع رسانی کنم اگر خوب شد مال شما و اگر بد شد مال من و بلافاصله استعفا می دهم یا عزلم نمایید.
با مسئول روابط عمومی تماس گرفتم و خواستم روزنامه همشهری که گروه و یک صفحه ویژه محیط زیست داشت و همچنین دو روزنامه اثرگذار دیگر را برای یک جلسه مطبوعاتی دعوت کند. روز بعد جلسه تشکیل شد و اطلاعات لازم را در اختیار ناصر کرمی و همکارانش گذاشتم. فردای آن روز حدود ده روزنامه از جمله همشهری و ایران اغلب در صفحه اول خود با تیتر درشت نوشته بودند "احداث آزاد راه تهران - شمال غیرقانونی است".
این خبر روزنامه ها بازتاب غیرقابل پیش بینی و گسترده ای در سطح کشور داشت از یک طرف دستگاههای اجرایی در جهت حمایت از احداث آزادراه برخاسته بودند و از طرفی دیگر دانشگاه ها و مراکز علمی در رد آن می کوشیدند. دکتر منافی نیز به ریاست جمهوری احضار گردید که ایشان با واسطه مهندس سروش با بنده تماس گرفتند که این قضیه را تکذیب کنید، گفتم سلام بنده را به ایشان برسانید و بگویید استعفا می هم ولی قانون را تکذیب نمی کنم. قرار بود پنج روز دیگر رسما کلنگ زنی توسط ریاست جمهور انجام شود. همه در تکاپو بودند. نیمه دوم صفحه اول روزنامه ها اختصاص داده شده بود برای تبلیغات آزادراه تهران - شمال و سراسر اتوبان تهران - کرج برای خنثی شدن مطالب اخیر نشریات از بیلبوردهایی با عناوینی نظیر "احداث آزادراه تهران - شمال بدست مهندسین غیور ایرانی" پر بود.
سرانجام کلنگ آزادراه به زمین زده شد، اما بزرگترین دستاورد این پیگیریها و آن مصاحبه حذف 6 شهر 600 هزار نفری در مسیر آزادراه چهار بانده تهران- شمال بود که احداث آنها نه تنها باعث تخریب و آلودگی محیط زیست می شد، بلکه منطقه را زیر و رو می کرد و من در مصاحبه ای اعلام کردم اگر البرز نابود شود تهران از بین خواهد رفت."
بنظر می رسد ورود رسانه ها در حوزه محیط زیست زمانیکه هنوز وابسته به جناح حاکم یا مخالف آن هستند نه تنها به نفع محیط زیست نیست بلکه می تواند به ضرر آن نیز باشد. در مورد مثال آزادراه چنانچه رسانه های ذکر شده وابستگی به گروه خاصی می داشتند شاید اطلاع رسانی انجام نمیشد و یا به گونه ای دیگر صورت میگرفت و یا در مورد اعتراض صنفی پرسنل سازمان حفاظت محیط زیست دخالت مغرضانه برخی از رسانه ها بهانه را به دست کسانی داد که در این میان به دنبال اهداف خود بوده اند.
زمانیکه مدیریت سازمان، معترضین را به سیاسی کاری متهم میکند و یا مخالفان معصومه ابتکار وی را فردی سیاسی می خوانند و این موارد توسط برخی از رسانه ها بطور هدفمند مطرح میشود تا اذهان عمومی را از موضوع اصلی به حاشیه بکشاند، همگی نشانه عدم استقلال آن رسانه هاست. بنابراین چگونگی عملکرد رسانه ها در زمانیکه کشور با بحرانهای محیط زیستی مواجه است می تواند در راستای حل بحران یا افزایش تنش نقش مهمی را ایفا میکند.
استقلال، واقع بینی و علمی نگری یک رسانه در تبیین وضعیت محیط زیست، ارائه راهکار و مهترین مساله یعنی شناساندن جایگاه واقعی محیط زیست در زندگی مردم امری ضروری و انکار ناپذیر است که می تواند نتایج مثبتی از خود به جای بگذارد.
این نوشته را مهرناز طاعتی، برای زیست بوم فرستاده است.