آنا لورو یک گردشگر پرتغالی ساکن سوئد به مدت یک ماه در ایران به سفر دست زده است و از مهمترین تجارب خود در این سفر می گوید.
Ana Louro، یک گردشگر پرتغالی ساکن سوئد است که به همراه همسر خود در اوایل فصل بهار به مدت یک ماه در ایران به سفر می پردازد. در همین راستا "دنیای سفر" در مکاتبه با این گردشگر از مهمترین تجارب مثبت و چالش های سفر او می پرسد.
آنا در ابتدا می گوید:
پس از یک ماه سفر در ایران و بازدید از استان هایی نظیر آذربایجان، کردستان، خوزستان، فارس و دشت لوت و دشت کویر، حاشیه ی دریای مازندران و گذر از مهمترین مسیر گردشگری ایران - تهران، کاشان، اصفهان و یزد – باید بگویم عاشق کشورتان شدم و خاطرات بسیار زیبایی را با خود به خانه بردم. فرهنگ، مردم، غذا، تنوع چشم اندازها همگی تجربه ای منحصر به فرد را در طول سفر نصیبمان کرد.
آیا ایران ارزش دیدن دارد؟
از نظر من ایران ارزش دیدن دارد! حتی باید بگویم که من بازدید از ایران را بر سفر به ایالت متحده امریکا ترجیح و در اولویت خود قرار دادم. حال اگر بخواهم به ایالات متحده امریکا سفر کنم باید به جای یک سرچ اینترنتی 5 دقیقه ای و پرداخت هزینه ی 15 یورویی، علاوه بر 150 یورو هزینه برای دریافت ویزا، برای انجام مصاحبه سفارت ایالات متحده آمریکا باید هزینه پرواز به استکهلم را نیز پرداخت کنم تا تازه ببینم آیا به من ویزا می دهند یا نه؟!! با این وجود باز هم می گویم از تصمیمی که گرفته ام پشیمان نیستم.
بهترین ویژگی گردشگری ایران؟
تنوع بین مناطق مختلف!!
شهرها و جاذبه های مورد علاقه شما در سفر به ایران؟
من همیشه در مورد فرهنگ و امپراتوری پارس کنجکاو بودم. ایران کشوری کهن و غنی با سایت های باستانی بسیار جذاب است. پاسخ به این سوال که محبوب ترین شهر و جاذبه در ایران برای من کدام بود، بسیاری سخت است. از نظر من شوشتر و سیستم هیدرولیکی آن، روستای پلنگان کردستان و روستای کویری گرمه از زیباترین و جذاب ترین جاذبه های مورد علاقه من بودند. با این حال شهر اصفهان محبوب ترین شهری بود که من در ایران از آن بازدید کردم. اما به طور کلی من روستاها را بیشتر ترجیح می دهم.
غذای مورد علاقه در ایران؟
با تمام وجود غذاهای ایرانی را دوست داشتم. اما باید بگویم که من گوشت نمی خورم و گیاهخواری من در ایران به یک چالش بزرگ تبدیل شده بود. چندین بار با اینکه گفته بودم گیاه خوارم باز برای من مرغ آورده شد. شاید مرغ در ایران نوعی سبزیجات است!!
باید بگویم هرگز برنجی به خوشمزگی برنج ایرانی نخورده ام؛ با این حال غذای مورد علاقه ام در ایران کشک بادمجان است زیرا عاشق بادمجان هستم. البته دوغ نیز دوست داشتم.
از تجربه تعامل خود با ایرانیان بگویید؟
مردم ایران رفتار بسیار دوستانه ای با گردشگر دارند و مشتاق کمک کردن به او هستند. مشکل اینجا بود که متاسفانه در برخی از موارد ناتوانایی در صحبت کردن به زبان انگلیسی از جانب آنها و فارسی از جانب من مانع از شکل گیری ارتباطی موثر می شد. گاهی پس از پرسیدن از 3 تا 4 نفر می توانستیم فردی را پیدا کنیم که به زبان انگلیسی صحبت می کرد. در برخی از مکان ها مانند آذربایجان و کردستان، مردم به نظر دوستانه تر و صمیمانه تر بودند شاید دلیل این امر این باشد که تعداد توریست کمتری دیده اند.
در بسیاری از موارد مردم از ما می خواستند تا با انها عکس یا سلفی بگیریم و یا در وسایل حمل و نقل عمومی کنار ما می نشستند و از ما در مورد ایران می پرسیدند و در برخی مواقع حتی به ما خوردنی های مختلف تعارف می کردند.
منبع اطلاعاتی شما برای سفر به ایران چه بود؟
برای سفر به ایران کتاب Lonely Planet را گرفتم که تا به امروز در اکثر سفرهای من بسیار راهگشا و راهنما بوده است.
اکثرا در ایران به سبب اینکه پیدا کردن برنامه قطارها، اتوبوس ها و یا رزرو هتل در اینترنت آسان نبود به Trip Advisor مراجعه کردم و از صحبت ها و پیشنهادات و نقدهای افراد این سایت برای برنامه ریزی سفر خود به ایران استفاده کردم. همچنین چند نفر از همکاران من در سوئد ایرانی هستند؛ از کمک و پیشنهادات آنها نیز برای سفر به ایران بهره مند شدم.
من به صورت مستقل با همسرم سفر کردم. ما همه چیز را خودمان برنامه ریزی کردیم. تا جای ممکن از تمام مسیرها گرفته تا مکانهایی را که می خواستیم ببینیم مشخص کردیم. Lonely Planet تنها مرجع ما برای رزرو هتل و خرید بلیت از شهری به شهر دیگر بود. ما غالبا با اتوبوس سفر می کردیم. اما از قطار هم استفاده کردیم. در اغلب موارد بخش پذیرش هتل ها بلیت های اتوبوس و یا قطار ما را رزرو کردند.
آنچه شما را در سفر به ایران آزرد و یا با مشکل رو به رو کرد؟
در طول سفرم در ایران، تنها چند مورد مرا ناراحت کرد.
یکی از مهمترین آنها، قیمت گذاری متفاوت برای ایرانیان و گردشگران خارجی در بازدید از سایت های گردشگری و موزه ها بود. در برخی از سایت ها و یا موزه ها، ورودیه برای ما 7 تا 15 برابر بیشتر بود. درست است که معمولا به سبب سیاست گذاری های دولت ها برای حمایت از اقتصاد محلی، تشویق مردم به بازدید از آثار تاریخی و فرهنگی، این تفاوت در قیمت گذاری دیده می شود اما اختلاف پرداخت تا این حد از طرف گردشگران قابل قبول نیست و چون از نزدیک شاهد این تبعیض هستند، از آن ناراضی خواهند شد. مسلما، اگر تفاوت قیمتی تا این اندازه نبود از سایر سایت ها و موزه ها نیز بازدید می کردیم. من به شهرها و کشورهای بسیاری سفر کرده ام اما هرگز شاهد چنین تفاوت قیمتی نبوده ام. من در طول سفر خود با چند تن دیگر از گردشگران خارجی مواجه شدم و آنها نیز از این موضوع ناراحت بودند و مجبور بودند بین جاذبه هایی که علاقه مند به بازدید بودند دست به انتخاب زنند.
نکته دیگری که مرا در طول سفر آزرده کرد حجم بالای زباله هایی بود که در باغ ها، جاده ها و حتی در طبیعت به چشم می خورد. به نظر نمی رسد هنوز عادت و آگاهی لازم برای ریختن زباله ها در سطل های زباله و یا حتی تفکیک آنها در بین مردم نهادینه شده باشد. جالب اینجا ست که در هیچ کجا تفکیک زباله به چشم نمی خورد.
از مهمترین چالش های پیش روی ما در ایران نبود کارت های اعتباری بین المللی سفر و عدم اتصال ایران به سیستم بین المللی بانکداری بود. به همین دلیل در طول سفر مجبور بودیم حجم بسیار زیادی پول را در تمام مدت با خود حمل و جا به جا کنیم. چنین موقعیتی علاوه بر اینکه بسیار استرس زا و پرمخاطره است، بدین معنی است که ما در خرج کردن پول باید تدبیر زیادی بیاندیشیم؛ زیرا نباید بیشتر از میزان پولی که به همراه داریم خرج کنیم و تا قبل از پایان سفر پولمان را تمام کنیم. باید اضافه کنم که کارت بانک گردشگری فرودگاه نیز هنگامی که وارد فرودگاه شدیدم خراب بود و ما نتوانستیم از آن استفاده کنیم.
صحبتهای این گردشگر تا حدود زیادی گرای مسیر برای توسعه گردشگری رو مشخص میکنه. واقعا اگر قراره از محل توریسم درآمدی برای کشور ایجاد بشه باید سیستم تنبل و حجیم دولتی حرکتی به خودش بده و مواردی رو که امکانش هست به بخشهای متخصص و چابک خصوصی واگذار کنه و خودش به امور نظارتی یا مسائل مهمتری از قبیل حل مشکلات ارزی و انتفال پول برای گردشگران بپردازه.
شاید واقعا وقتشه که به جای شعارهای پرطمطراق کمی هم عملگرایی وجود داشته باشه و به جای تصمیمات احساسی و بچگانه افراد متخصص و دور اندیش در این حوزه مسوولیت ها رو پذیرا بشن. واقعا دیگه درجا زدن و فرصت سوزی و خراب کردن بسه.
این همه بیکاری و فقر به خاطر چی؟؟ در حالیکه با یک عزم ملی و برنامه ریزی اصولی توسط افراد کاردان میشه معادل درامد نفت رو وارد اقتصاد ملی کرده و در کنارش برای قشر عظیمی ایجاد شغل و کسب و کار کرد.