توسعه دانش محور گردشگری، زمینه ساز برقراری صلح در مقصدها

10 نوامبر 2015 - 08:00 dsfr.ir/il2sq

توسعه دانش محور گردشگری، زمینه ساز برقراری صلح در مقصدها
learntravelandtourism.com
توسعه دانش محور گردشگری در خدمت صلح

این نظریه که گردشگری می تواند عامل ایجاد صلح در مقصدها باشد موافقان و مخالفان بسیاری دارد. اما پرسش اصلی این است که گردشگری از طریق چه مکانیزمی به فرآیند ایجاد صلح کمک می نماید؟

برخی گردشگری را عامل ایجاد صلح می دانند. برخی دیگر با این نظر مخالفند و معتقدند گردشگری خالق صلح نیست بلکه خود محتاج آن است. مخالفان می گویند مقصدهای گردشگری تنها در یک شرایط امن و کم خطر به رشد و توسعه دست پیدا می کنند.

در حالی که جنگ و نبود امنیت تمام فرصت های اقتصادی پیش روی آن ها را تباه می نماید. هر دو گروه موافق و مخالف دلایل بسیاری برای اثبات گفته خود ارائه می نمایند. دلایلی که نمی توان همه آن ها را به راحتی رد یا تایید نمود. قضاوت درباره آن که نظر کدام گروه درست است نیازمند شناخت دقیق تر و عمیق تر از هر دو مفهوم صلح و گردشگری است.

ایده اصلی موافقان، درباره گردشگری به عنوان تسهیل کننده صلح در دنیا چنین است که این صنعت با فراهم آوردن فرصتی جهت تعامل و گفتگو میان ملت های گوناگون، به افزایش درک و تسامح میان فرهنگ ها کمک شایانی می نماید. زمانی که گردشگران فرصت آن را می یابند تا با جامعه میزبان چهره به چهره وارد گفتگو شوند و با ارزش ها، فرهنگ و باورهای متفاوت یکدیگر آشنا گردند، پیش فرض های اشتباه را کنار می گذارند و بخت آن را می یابند تا جوامع گوناگون را از دریچه نگاه خود کشف کنند نه آن گونه که رسانه های جمعی به تبلیغ و معرفی آن ها می پردازند.

در طی شش دهه گذشته، گردشگری به عنوان یکی از بزرگ ترین صنایع دنیا شاهد رشدی سریع بوده است. تعداد گردشگران بین المللی از 25 میلیون نفر در سال 1950 به بیش از یک میلیارد نفر افزایش یافته است. افزایش روزافزون تعداد گردشگران بین المللی به منزله شکل گیری تعامل بیشتر میان گردشگران و جوامع میزبان است و از این منظر دنیا تبدیل به خانه بزرگی شده است که در هر گوشه از آن دوستی با چراغی در دست منتظر است تا از نادیده ها و ناشنیده ها بگوید.

اما نظر مخالفان غیر از این است. آن ها بر این عقیده پا فشاری می کنند که گردشگری در مقابل عدم امنیت بسیار شکننده است و اساسا گردشگری در مناطقی که صلح وجود دارد، گسترش می یابد. از سوی دیگر آن ها گردشگری را عامل تخریب فرهنگی و از دست رفتن میراث معنوی ملت ها از طریق کالایی شدن فرهنگ بومی می پندارند.

این گروه بر این باورند که گردشگری یکی دیگر از راه های سلطه فرهنگ غرب بر دیگر ملت ها است. آن ها می گویند گردشگرانی که اغلب از کشورهای در حال توسعه دیدن می کنند، ثروتمندان ساکن کشورهای غربی هستند. از این رو خود را در مقابل جامعه میزبان در مقام بالاتری می بینند و همین موضوع بزرگ ترین مانع بر سر راه برقراری یک ارتباط درست و سازنده میان آن ها با میزبان نشان خواهد بود. تا جایی که حرمت نفس جوامع بومی زیر سوال می رود و همین امر زمینه ساز بروز تعارضات بعدی خواهد شد.

این تعارضات منجر به ایجاد رفتارهای خصومت آمیز از سوی جامعه میزبان می گردد. چنین رفتارهایی تصویر ذهنی منفی از مقصد ایجاد می نماید و نارضایتی گردشگران از چنین وضعی از نرخ ورود آن ها می کاهد و این دور باطل همین طور ادامه پیدا می کند.

شاید بتوان برای نظر هر دو گروه مثال هایی در میان مقصدهای گردشگری در سراسر دنیا پیدا کرد؛ مقصدهایی که توسعه گردشگری برای شان موهبت صلح را به همراه داشته است و مقصدهایی که در آن دور باطل به دام افتاده اند. اما سوال اصلی اینجاست که اگر بپذیریم که گردشگری می تواند با خود صلح به ارمغان آورد چگونه و با چه سازوکاری به این هدف دست می یابد؟

بسیاری بر این باورند که گردشگری نمی تواند بطور مستقیم نقشی در کاهش تعارضات و برقراری صلح ایفا نماید. اما پیامدهای اقتصادی، اجتماعی و سیاسی که گردشگری با خود به همراه دارد، هر یک می توانند به نوبه خود جریان برقراری صلح را تسهیل کنند.

در حقیقت گردشگری می تواند عوامل بروز تنش را در یک منطقه بکاهد و از این طریق بستری برای برقراری صلح ایجاد نماید. عواملی همچون فقر، بیکاری، فساد و حتی عوامل اقلیمی نقش بسیاری در ایجاد خشونت و درگیری در اقصی نقاط دنیا ایفا می کنند. مجموعه این عوامل سیستم سیاسی، اقتصادی و اجتماعی را به اضمحلال می کشاند و آن ها را در خطر فروپاشی و سقوط قرار می دهد. سقوطی که تشدید ناامنی و خشونت را در پی دارد. این در حالی است که گردشگری برای بسیاری از کشورهای در حال توسعه رشد اقتصادی را به ارمغان آورده است، برای بسیاری از آن ها تنها بخت بدست آوردن درآمدهای ارزی محسوب می گردد، نرخ بیکاری را کاهش داده، برای بسیاری از شهروندان درآمد بیشتری ایجاد کرده است و بسیار سریع تر از باقی بخش های اقتصادی در این کشورها بالیده است.

از این منظر گردشگری برای بسیاری از کشورهای فقیر با فرهنگ غنی، نقطه شروعی جهت برون رفت از مصائب و مشکلات اقتصادی است.

به علاوه گردشگری برای جوامع بومی انگیزه های مادی و معنوی جهت حراست از میراث طبیعی و معنوی شان ایجاد می کند، بر اعتماد به نفس آن ها می افزاید و فرصت های بسیاری در مقابل آنان قرار می دهد.

در مقابل مخالفان، پیامدهای منفی توسعه گردشگری را یادآور می شوند و معتقدند داستان توسعه گردشگری در همه مقصدها پایان خوشی نداشته است و اتفاقا این صنعت با بهره کشی بسیار از منابع بومی و توزیع ناعادلانه درآمد به وخامت شرایط بی ثبات در برخی مناطق دامن زده است.

بی گمان موافقان برای گسترش صلح در دنیا به دنبال توسعه پایدار گردشگری هستند. اجرایی شدن اهداف توسعه پایدار می تواند تبعات منفی این صنعت را به حداقل برساند و بر پیامدهای مثبت آن بیافزاید. برای دست یافتن به چنین هدفی گردشگری باید به درستی مدیریت و برنامه ریزی گردد تا هر یک از ذینفعان در این صحنه نقش خود را به درستی ایفا نمایند. جامعه میزبان باید تمام توجه خود را بر عرضه خدمات با کیفیت معطوف کند و در مقابل حفاظت از میراث طبیعی و فرهنگی خود رفتاری مسئولانه داشته باشد.

دولت ها باید قوانین و مقررات لازم برای حمایت از الگوی درست توسعه را تدوین نمایند. سرمایه گذاران خارجی نیز باید از کسب و کارهای محلی حمایت نمایند و با سرمایه گذاری در اقتصاد بومی زمینه توزیع عادلانه ثروت و درآمد را فراهم آورند. تنها بعد از ایجاد این مقدمات است که می توان به نقش گردشگری در برقراری صلح امیدوار بود.

توسعه دانش محور گردشگری همان کاتالیزری است که می تواند عوامل بروز تنش و تعارض را در مقصدها از میان ببرد و از سوی دیگر زمینه را برای برقراری صلح مساعد سازد.

1