19 مارس 2024 - 10:59

قهر موزه های کشور با گردشگران معلول

24 می 2017 - 16:20 dsfr.ir/n58br

یک نابینا در موزه

سازمانی که می خواهد 20 میلیون گردشگر به #ایران وارد کند، چقدر در سیاست گذاری ها و زیرساخت ها به حقوق معلولان توجه نشان داده است؟

10 تا 15 درصد افراد هر جامعه ای را معلولان تشکیل می دهند. این یک آمار جهانی است. با این حساب نزدیک به 12 میلیون نفر از جامعه ایرانی دچار معلولیت و کم توانی است. هرچند که سازمان بهزیستی کشور شمار این افراد را یک میلیون و 300 هزار نفر اعلام کرده، اما اکنون نقد بر سر تناقض آماری افراد کم توان و معلول در کشور نیست، بلکه موضوع، تحمیل یک فقر فرهنگی به این گروه جمعیتی بزرگ است.

دوم خردادماه در تقویم هفته میراث فرهنگی، روز «موزه و معلولیت» نام گرفته، دو سالی می شود که در این روز کل مسؤولان میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری گردهم می آیند و درباره لزوم توجه به قشر کم توان، کهنسال و معلول سخن می گویند و گاهی هم درباره اصلاح ساختار موزه های کشور برای دسترسی آسان نظر و ایده هایی می دهند، اما سال به سال دریغ از پارسال.

محمد بهشتی رییس پژوهشگاه میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری پارسال همین موقع بود که در مراسم گرامیداشت روز موزه و معلولیت، درباره رفع مشکلات موزه ها برای این قشر از افراد جامعه، تاکیدهایی کرد و گفت که «ما برای رفع معضلات معلولان باید به دل مسؤولان نفوذ کنیم تا اگر عقل به حل مشکل کمکی نکرد، دل و احساس بتواند عامل حرکتی برای رفع مشکل باشد.» اما ظواهر اماکن تاریخی و گردشگری گویای آن است که در نفوذ به دل و عقل تا به حال ناموفق بوده ایم.

بی توجهی به جمعیتی که طبق اعلام مسؤولان کشور، سالانه دست کم با یکصد هزار نفر رشد در نتیجه تصادفات جاده ای، مواجه است، درحالی به چشم می آید که سازمان های جهانی نیز برای تغییر این رویه، بارها دستورالعمل و سرفصل هایی را مشخص کرده اند، اما ظاهرا آنها هم ناکارآمد بوده اند. مثلا سازمان جهانی جهانگردی در سال 2016 شعار «گردشگری برای همه و ترویج دسترسی همگانی» را تعیین کرد که حتی رییس تشکل های معلولان در روز جهانی گردشگری که با تاکید بر این شعار در تهران گرامی داشته شد، ابراز امیدواری کرد؛ این نگاه در حد تعارف و شعار نباشد.

معاون گردشگری در همان روزها هم گفته بود که تمرکز بخش گردشگری، «امسال بر توجه به افراد کم توان و ناتوان است و همکاری های خوبی هم شروع شده» که البته تا کنون خبری از نتیجه آن همکاری ها هم نشده است.

رییس کانون سراسری تشکل های معلولان کشور در سالی که قرار بود دسترسی به اماکن گردشگری برای همگان آسان شود، این سوال را از سازمان میراث فرهنگی و گردشگری پرسید که «سازمانی که می خواهد 20 میلیون گردشگر به ایران وارد کند، چقدر در سیاست گذاری ها و زیرساخت ها به حقوق معلولان توجه نشان داده است، چون امکان ندارد این تعداد گردشگر به ایران وارد شود و تعدادی از آن 15 درصد در میان آن ها نباشند!؟ »

"معینی" به زیرساخت های معلولِ کشور که در خدمات رسانی به همه اقشار، کم توان هستند، اشاره ای هم کرده و گفته بود که «واقعا جای تأسف است در آثار تاریخی کشور همسایه، ترکیه راهنمای صوتی و آموزش دیده به منظور برخورد با معلولان مستقر کرده اند در حالی که کشور من توجهی به این موضوع نشان نداده است. بسیاری از ما حتی نمی توانیم از سرویس های بهداشتی هتل ها استفاده کنیم .آیا در هتل هایی که در حال ساخت هستند این استاندارد لحاظ شده؟. این کار واقعا هزینه ای ندارد. بسیاری از تورها، اتوبوس مناسبی برای افراد معلول ندارند و ما نمی توانیم آن ها را به راحتی جابجا کنیم. دسترس پذیری برای افراد معلول نباید مثل یک شعار دیده شود بلکه یک رویکرد در نظر گرفته شود.»

اما از آن زمان تا کنون چقدر برای رفع این دغدغه ها گام برداشته شده است؟، چقدر افراد کم توان و کهنسال که اتفاقا بخش زیادی از گردشگران خارجی در ایران را شامل می شوند،؟ در بخش های خدماتی و زیرساخت های گردشگری درنظر گرفته شده اند. فضای موزه ها که در دو سال گذشته چندین بار برای افزایش نرخ ورودیه آنها اقدام شده، چقدر برای میزبانی از این قشر آماده شده است؟ تنها یک بازدید ساده از موزه مادر ایران، برای همه این پرسش ها، پاسخ مناسبی دارد.

قدمت ساختمان موزه ملی ایران به 80 سال می رسد. یقینا آن زمان این اندیشه حاکم نبوده که افراد کم توان یا معلول به چنین فضایی دسترسی داشته باشند. پله های زیاد و درنظر نگرفتن رمپ و یا راهی آسان تر برای آمد و شد، تاییدی بر این فرضیه است، اما اکنون که جهان برای پوشش دادن این نقیصه راه کارهای متعددی را به اجرا گذاشته، چرا هنوز در برابر آماده کردن و در دسترس قرار دادن بناهای تاریخی و موزه های ایران، نوعی مقاومت نشان داده می شود!؟

در شرایطی که موزه ها حتما ورودی خود را به رمپ و یا سطحی شیب دار، بالابر صندلی های چرخ دار، آسانسور و یا حمل کننده های مکانیکی مجهز می کنند و راهنماهای مسلط به زبان ناشنوایان در موزه ها و اماکن تاریخی مستقر می کنند، ماکت های برجسته برای لمس کردن افراد نابینا در کنار اشیاء اصلی موزه قرار می دهند، تابلوی توضیحات را به خط بریل مجهز می کنند و راهنمای صوتی در اختیار بازدیدکنندگان می گذارند، چرا موزه های ایران، بویژه موزه مادر کشور در زمان، متوقف و دچار نوعی ایستایی شده اند و نه تنها به این امکانات مجهز نیستند، بلکه حتی برای بازدیدکننده عادی هم خدماتی به فراخور هزینه ای که دریافت می کنند، ندارند.

دشواری دسترسی به این موزه از همان ورودی مشخص است، وقتی که هیچ بالابر و یا رمپی برای تردد صندلی های چرخ دار و یا افراد کم توان تعبیه نشده و یا در داخل موزه که به دلیل فرسودگی بنا، کف پوش هایش برآمده شده اند و هنگام رفت وآمد افراد نابینا حتما ایجاد مزاحمت می کنند. برای دسترسی به طبقه دوم موزه ایران باستان نیز هیچ وسیله بالابری وجود ندارد و بازدیدکننده یا باید زحمت بالا رفتن از پله ها را بکشد و یا فقط به دیدن آثار طبقه اول اکتفا کند. سرویس های بهداشتی این موزه نیز برای کودکان، کهنسالان و همچنین افراد کم توان به هیچ وجه قابل استفاده نیست.

با وجود افزایش نرخ موزه ها در سال های اخیر، نه تنها به تجهیزات موزه های کشور اضافه نشده، بلکه گاه دسترسی به بروشورهای مربوط به اشیاء موزه ای هم برای همه بازدیدکنندگان امکان پذیر نیست. این فقط مشکل موزه مادر ایران نیست که راهنمای صوتی یا تابلوهایی مجهز به خط بریل ندارد، بلکه تمام موزه های کشور محروم از این امکانات هستند و جورِ آن ها را معمولا مجریان پاراتورهایی می کشند که چند سالی است گروهی از علاقه مندان را که موزه ها با آن ها مدت ها است قهر کرده اند، دوباره آشتی داده اند.

1