چادرهای مسافرتی و غذاهای کنسرو شده، کمترین تاثیر مثبت اقتصادی را بر جامعه میزبان گردشگران می گذارد
شمال کشور به دلیل نزدیکی به پایتخت و آب و هوای خوب و دریا و دهها دلیل ریز و درشت دیگر همواره محبوب گردشگران به ویژه گردشگران نوروزی بوده است. ماشینهایی که چمدان، چادر مسافرتی، دوچرخه، ملافههای رنگی و کلی خرت و پرت دیگر را بار صندوق عقب و باربندها کردهاند و در جاده شمال میرانند، در این موقع از سال منظرهای آشنا هستند.
شماره پلاک ماشینها میگوید که مسافران از همه جای ایران هستند، غرب و شرق و جنوب و البته ظاهراً بیشتر از همه پایتختنشینان نوروزهای شمالی را دوست دارند. از جاده که بگذریم منظره شهرها نیز در این ایام بطور کل دگرگون میگردد. ترافیک سنگین، اتراق مسافران در کنار سوغاتی فروشیها، ازدحام جمعیت، چادرهای رنگی در پارکها و کنار پیادهروها، شهرهای توریستی شمال را پر جنب و جوشتر از همیشه میکند. اما قاب تصویر نوروزی شمال هنوز کامل نشده است. زباله، عنصر تکراری و مشترک بین خیابانهای شهر با کنارههای جادههای جنگلی این تابلو را کامل میکند. اما اقتصاد عاملی است که سالهاست این هیاهو به پشتوانه آن پا برجاست. از یک سو گردشگران در مهمترین تعطیلات سالانه کشور میخواهند پساندازهایشان را صرف خرید تجربههای لذتبخش نمایند و از سوی دیگر عرضهکنندگان هر ساله برای داشتن سهمی از این بازار تمام تعطیلاتشان را صرف کسب و کار میکنند. ولی هنوز مطمئن نیستیم که آیا هر دو طرف معامله راضی به خانه برمیگردند یا خیر؟ و نکته مهم دیگر، آیا اقتصاد محلی از حداکثر ظرفیت اقتصادی گردشگری در ایام نوروز بهرهمند شده است؟
پاسخ روشن است؛ قطعاً نه. متاسفانه مشکلات اقتصادی از توان خرید گردشگران کاسته است. بنابراین آنهایی که هنوز میتوانند با استفاده از چادرهای مسافرتی و غذاهای کنسرو شده از پس پول بنزینشان برآیند و به جاده بزنند، کمترین تاثیر مثبت اقتصادی را برای جامعه میزبان خواهند داشت. هنگامی که قرار است تا حد امکان در هزینههای سفر صرفهجویی شود، اولین قربانی سهم جامعه محلی از منافع اقتصادی گردشگری در مقابل هزینههای اجتماعی و محیط زیستی است که بر او تحمیل میشود. از طرف دیگر، اقامت در هتل و صرف غذا در رستوران و ... همیشه در پس زمینه درصد بالایی از گردشگران ما به عنوان مصرف کالایی لوکس در نظر گرفته شده است و حتی با ارائه قیمت های مناسب، در اکثر مواقع از مصرف انها خودداری می کنیم.
این همه مشکل نیست. مسئله دیگر پا گرفتن بنگاههای اقتصادی غیر رسمی است که کمر کسب و کارهای رسمی و قانونی را میشکند. برای مثال هتلداران همواره از وجود افرادی که خانههای شخصیشان را در این ایام در اختیار مسافران قرار میدهند و نظم بازار را به هم میریزیند، گلایه میکنند. اما با وجود نرخ بالای هتلها، خانههای شخصی برای بسیاری گزینه ایدهآلی محسوب میگردند. اگرچه در این نوع کسب و کار افراد بطور مستقیم نفع میبرند، اما ادامه یافتن این وضع هیچ کمکی به توسعه صنعت گردشگری نمینماید. البته در جایی مانند مازندران همین ویلاهای شخصی و خانههای اجارهای نیز به این راحتیها در دسترس همگان نیستند. برای خیلی از صاحبان این خانهها، اجاره بهای خانه در ایام نوروز تنها یک درآمد اضافه است که خیلی هم نمیشود برای کم و زیاد کردن نرخ آن چانه زد. حرف خیلیهاشان یک کلام است و گردشگر باید خود را با نرخها تطبیق دهد. همین موضوع زمینه مساعدی برای بوجود آمدن یک کسب و کار جدید برای صاحبخانههای جوان گردیده است. نوروز 94 بسیاری از زوجهای جوانی که امکان گذراندن تعطیلات نوروز را در خانه پدری داشتند، آپارتمانهای خود را در اختیار مسافران نوروزی قرار میدادند. بر خلاف پیشکسوتان این بازار پر سود، تازهکاران جوان بسیار اهل مذاکره بودند و گردشگران را در بنبست قیمتی قرار نمیدادند.
به نظر میرسد بازار منتظر برنامهریزی نمیماند و راه خودش را هر چقدر هم کج و ناموزون باز میکند. اما در غیاب برنامهریزی و هدفگذاری علمی و عملی، بالاخره روزی محدودیتهای اجتماعی و به ویژه محیطزیستی سدی برای ادامه راه اسکناسها از جیب مسافران به جیب جامعه محلی میشود. گردشگری فقط زمانی میتواند صرفه اقتصادی داشته باشد که کیفیت مقصد را قربانی درآمدهای فصلی و مقطعی نکند. وقتی حتی خط مقدم عرضهکنندگان گردشگری هم راههای میانبر را برای بدست آوردن سود بیشتر انتخاب میکنند، خیلی نمیتوان به اینکه نهال گردشگری برای آیندگان نیز برگ و باری داشته باشد دل بست. برای رسیدن به دریا وجود یک جاده کافی است اما برای لذت بردن از آن، هنگامی که میلیونها نفر برای دیدار از خط ساحلی شمال صف کشیدهاند، برنامهریزی و مدیریت لازم است.