برند معجزه نیست، بلکه محصولی است با پشتوانه علمی و تجربی که باید با برنامه ریزی درست و سیاست گذاری های مناسب همراه شود.
کارکرد برند ملی گردشگری یک کشور، شباهت بسیاری به کارکرد برند یک شرکت یا کسب و کار کوچک دارد. برند ملی گردشگری باید بتواند بر روی بازار هدف گردشگری تاثیر مثبت بگذارد و آنان را متقاعد سازد تا آن کشور را برای سفر انتخاب کنند. اما چیزی که برند ملی را متمایز و طراحی آن را تا حد بسیاری پیچیده می کند، گستردگی و تنوع محصولات و از سوی دیگر تنوع مخاطبان است. مخاطب برند ملی گردشگری تنها گردشگران نیستند؛ سرمایه گذاران، تورگردان ها، شرکای تجاری، دولت ها و حتی مجامع علمی و دانشگاهی همگی تحت تاثیر برند ملی گردشگری یک کشور قرار خواهند گرفت.
وجهه بین المللی کشورها تاثیر بسیاری بر روی برند ملی آن ها خواهد گذاشت. در حقیقت زمانی که امنیت، کیفیت، مدیریت و اقتصاد خوب و بطور خلاصه خوشنامی، پشتوانه برند ملی گردشگری می شود، موفقیت برند برای به انجام رساندن ماموریتش تضمین می گردد. بر همین اساس بسیاری از کشورها گمان می کنند طراحی برند عبارت است از ساده و خلاصه کردن یک سری مفاهیم وسیع و پیچیده به گونه ای که در حافظه ها بماند و در اولین برخورد بر روی ذهنیت مخاطب تاثیر مثبت بگذارد.
اگرچه برند در مجموع باید بتواند تصویری، واضح و روشن را جایگزین ابهام و سردرگمی نماید، اما برای بسیاری از کشورها که از پشتوانه خوشنامی و وجهه مثبت در جهان برخوردار نیستند دست یافتن به چنین برندی بسیار سخت و دشوار است. برای چنین کشورهایی طراحی برند ملی یک جنگ تمام عیار است؛ جنگ با تمام کلیشه ها و پیش فرض های نادرست و نتیجه گیری ها ساده انگارانه و اشتباه. ساده و خلاصه شدن در یک برند در مقابل سیل اخبار توام با جزئیات ریز و درشت بسیار، شاید کافی نباشد.
طراحان برند می دانند که وقتی پای طراحی یک برند ملی در میان است، مخاطب داخلی نیز به اندازه مخاطبان بین المللی اهمیت پیدا می کند. تمامی ذینفعان حوزه گردشگری باید برند طراحی شده را از خود بدانند و احساس کنند که از میان همه خوبی ها، این همان چیزی است که دوست دارند دیگران درباره کشورشان به خاطر بسپارند. تعامل و همکاری برای رسیدن به هماهنگی و وحدت آرا هم در طراحی یک برند و هم برای جا افتادن و موفقیتش در میدان عمل اهمیت فراوان دارد.
برای آن که برند ملی موفق گردد تا جایگزین ادراکات و برداشت های بد و منفی شود و وجهه مثبت کشور را تقویت نماید، به یاری تمامی بخش های گوناگون صنعت گردشگری نیازمند است. ذهنیت و برداشت گردشگران از یک مقصد یک شبه شگل نگرفته است که بلافاصله بعد از طراحی برند تغییر کند. باید صبور باشیم تا کشوری که ما در یک برند خلاصه کرده ایم، ذره ذره بر جان گردشگران بنشیند. برند بعد از طراحی باید به درستی مدیریت گردد تا بتواند قالب های ذهنی قبلی را بشکند و طرحی نو دراندازد. برند معجزه نیست، بلکه محصولی است با پشتوانه علمی و تجربی که باید با برنامه ریزی درست و سیاست گذاری های مناسب همراهی گردد. پس از طراحی و معرفی برند ملی گردشگری، تمامی گفت و شنودها پیرامون بخش های گوناگون این صنعت باید هم جهت و در راستای تفسیر و تقویت برند ملی گردشگری صورت گیرد.
برای مثال زمانی که گردشگران را به کشورمان فرا می خوانیم، باید سفره ای از فرهنگ، هنر، تاریخ، طبیعت، غذاهای لذیذ و خوشمزه، رویدادهای فرهنگی و ورزشی و در یک کلام هر آنچه در چنته داریم، برای شان پهن کنیم. هر یک از این محصولات و خدمات توسط یکی از بخش های این صنعت عرضه خواهد شد و هر بخشی نیز برای فروش بیشتر دست به تبلیغات خواهد زد. پیام های تبلیغاتی باید یک صدای واحد را به گوش مخاطب برسانند؛ صدای برند ملی گردشگری. باید به خاطر بسپاریم که بخش خصوصی یا دولتی هر کدام به تنهایی قادر به مدیریت برند ملی نیستند. بنابراین باید عزم مان را جزم نماییم تا با تسهیل همکاری میان بخش های گوناگون صنعت گردشگری، به طراحی یک برند شایسته و مناسب و موفقیت آن در به انجام رسانیدن ماموریتش یاری رسانیم.