9 دسامبر 2024 - 03:25

به بهانه بیست آذر روز جهانی کوهستان، غارها قلب کوه ها را دریابیم

13 دسامبر 2015 - 11:00 dsfr.ir/tt95m

به بهانه بیست آذر روز جهانی کوهستان، غارها قلب کوه ها را دریابیم
میثم رودکی
غار مغان در روستای مغان مشهد قرار دارد

ما کوهستان ها را به دشت، دشت ها را به کویر، جنگل ها را به مراتع، و مراتع را به زمین، و زمین ها را به بیابان تبدیل کردیم. و این تغییر در همه جای این زیست کره اتفاق افتاده است.

در سال 2002 سازمان ملل به خاطر اهمیت کوهستان ها، 11 دسامبر را روز جهانی کوهستان نام گذاری کرد و از آن سال به بعد هر سال با یک شعار، توجه سازمان ها و مجموعه های ذیربط را به یک موضوع مربوط به  کوه ها جلب کرده است.

امسال نیز سازمان خواروبار جهانی FAO با شعار "ترویج محصولات کوهستان" به استقبال روز جهانی کوهستان رفته است. تولید دائم محصولات کشاورزی بر پایه ی دو عنصر اصلی آب و خاک استوار است که در صورت عدم وجود هر کدام، کشت و کاری میسر نیست و در نتیجه محصولی هم وجود نخواهد داشت.

مهاجرت دیگر هوس زندگی شهری نیست، بلکه به تنها راه زنده ماندن تبدیل شده است

در کوهستان که ضخامت خاک معمولا بسیار کم است، با از بین رفتن پوشش گیاهی، مختصر آب باران همین خاک کم را می شوید و کوه ها و تپه ها را به زمین هایی لخت و عور تبدیل می کند. از سوی دیگر، در پی گرمایش زمین، تغییرات آب و هوا، و خشک سالی های پی در پی، دو عنصر کمیاب آب و خاک، آسیب پذیر تر می شوند و از دسترس کشاورزان مناطق کوهستانی بیرون می روند.

آیا اندیشیده ایم که چگونه می توان محصولات کشاورزی داشت، تولیدات کوهستانی را افزایش داد، و اقتصاد روستاهای مناطق مرتفع را در سطحی نگاه داشت که فقر موجب مهاجرت ساکنان آن نشود؟

آمار حاکی از این است که 30 درصد از 64000 روستایی که داشتیم، روستاهای کوهستانی بوده اند، و اکنون از حدود 30000 روستای باقی مانده، فقط حدود ده درصدشان روستاهای کوهستانی اند که بیشتر آن ها روستاهای سخت گذر و محروم از داشتن راه مناسب، آب سالم و کافی، سامانه ی فاضلاب، و امکانات اولیه ی بهداشتی اند.

مهاجرت دیگر هوس زندگی شهری نیست، بلکه به تنها راه زنده ماندن تبدیل شده است؛ روستایی که قبلا نیازهای خویش و حتی شهرها را فراهم می کرده اکنون منتظرنان از شهر است. به خاطر معضل مهاجرت، فقط در استان اردبیل یازده مدرسه ی تک شاگردی وجود دارد که با همت معلمان دلسوز، زنگ آن مدارس همچنان برای یک نفر به صدا در می آیند.

چگونه می توان از مهاجرت های بی رویه کوهستان جلوگیری کرد؟

ساکنان کوهستان دو گروه اند: روستاییانی که ساکنان دایمی این مناطق هستند و همان جا به کشاورزی و دامداری مشغول اند؛ و عشایر که در مناطق سردسیر و گرمسیر ییلاق و قشلاق می کنند. بسیاری از عشایر هم در زمان اسکان موقت در کوهستان، به کشت های کوتاه مدت و زود بازده اقدام می کنند.

اگر کوهستان را تن زمین فرض کنیم، بی گمان غارها را می توانیم قلب تپنده ی آن بدانیم

توجه به کمبودها و ایجاد حداقل های مورد نیاز در روستاها، آموزش و مدیریت کشت و کار در کوهستان، جایگزینی محصولاتی که به آب کم تری نیازمند دارند، کشت محصولاتی مانند سیر که در اواخر پاییز کشت و در اویل تابستان برداشت می شود، ترویج کشت هایی مانند چغندر که در دامنه های کوهستان کشت می شود، کشت گیاهان پیاز دار مانند زعفران، کاشت درختان مقاوم  مانند بنه یا پسته ی کوهی، بلوط، و بادام در ارتفاعات؛ تقویت و تکثیر درختان بومی در مناطق زیستی خویش، کشت دیم در دامنه ها و زمین های ناهموار، باغات و درختان میوه در مسیر چشمه سارهای کوهستان؛ و در عین حال تامین آب، یهداشت، و سوخت به ساکنان روستاها اثبات کرد که نه تنها شهرنشینی تنها راه زنده ماندن نیست، بلکه مرگ روستا، مرگ شهرها را در پی دارد.

کوهستان ها همیشه محل ریزش برف و باران بیشتری بوده و به خاطر سرمای بیشتر و تبخیر کمتر، ذخیرگاه آب برای دشت ها بوده است. برف و باران کوهستان، از درزها و شکاف های کارستیک به دل زمین می رود و تشکیل پونور یا غار را می دهد. غارها اکنون بسان مخازن بزرگ آبی عمل می کنند و مقدار معتنابهی از آب های شیرین سطح زمین را در دل خویش نگاه داشته اند، بطوری که غارها تامین کننده ی بیش از سی درصد آب های شیرین جهان هستند. اگر کوهستان را تن زمین فرض کنیم، بی گمان غارها را می توانیم قلب تپنده ی آن بدانیم.

سیاره ی زمین، مادر بخشنده ی موجودات

داستان غم انگیز زمین را همه می دانیم؛ زمین 4 میلیارد ساله، به دست انسان یک میلیون ساله در حال نابودی است، تعادل اقلیمی آن توسط بشر بر هم خورده و اتمسفر زمین که با ارزش ترین دارایی همه ی موجودات آن است، دچار اختلال شده به طوری که حتی جهت بادهای آن تغییر یافته اند و هر آن بایستی منتظر پاسخ خشن طبیعت باشیم.

مدت ها است زنگ ها به صدا درآمده اند و این بار زنگ ها برای ما به صدا درآمده اند. در دهه ی اخیر ما همه چیز دیده ایم: پدیده هایی چون ال نینو، ریزگردها، سونامی ها، خشک سالی ها، طوفان ها و سیلاب های خانمان برانداز، و اخیرا زنگ خطر جدید گرم شدن زمین و باز شدن یخ های قطبی که اگر ذوب شدن آن ها با همین سرعت ادامه پیدا کند، پیامد خطرناک آن آزاد شدن گاز متان است. گاز متان به مقدار زیاد، میلیون ها سال زیر این یخ ها محبوس مانده اند و در صورت آزاد شدن، به خاطر توانایی جذب گرما به مقدار فراوان، اثر گلخانه ای بیشتری نسبت به دی اکسید کربن دارد.

هرچه یخ های قطب بیشتر آب شوند خطر آزاد شدن این گازها بیشتر می شود و همچنین با آب شدن آن ها سطح آب های آزاد بالا و بالاتر می آیند و آب های شیرین با آب های شور دریاها مخلوط می شود و زمین های کم ارتفاع کشاورزی در معرض تهدید قرار می گیرند. درصد زیادی از مردم جهان در نزدیکی سواحل زندگی می کنند که آنان نیز در معرض خطر جدی هستند، چرا که شهرهای زیادی زیر آب خواهند رفت.

این تغییرات نه تنها قطب، بلکه هیمالیا را نیز تحت تاثیر قرار داده است. هیمالیا به معنی "خانه ی برف" مرتفع ترین رشته کوه جهان درقاره کهن قرار دارد و محل استقرار بلندترین قلل جهان مانند کوه اورست، K2 و دوازده قله ی دیگر با ارتفاعی بیش از هشت هزار متر، و 100 قله ی بیش از 7200 متر است. برخی از عظیم ترین سیستم های رودخانه ای جهان از این کوه ها سرچشمه می گیرند و مجموع حوضه های زهکش این رودخانه ها، تشکیل دهنده ی خاک 18 کشور است، کشورهایی که حدود نیمی از جمعیت هفت میلیاردی جهان را درون خود جای داده اند.

تنها راه نجات، هماهنگی بین انسان و طبیعت است، باید دست از سر زمین برداریم، کلنگ هایمان را زمین بگذاریم

توده های یخ هیمالیا سرچشمه ی آب های شیرین این کشورها هستند و بیش از دو میلیارد نفر از مردم منطقه به این آب ها وابسته اند. اما وقتی که باز شدن یخ های قطب با این سرعت ادامه یابد و باعث بالا آمدن بیش از حد و غیرقابل کنترل آب دریاها شوند، آب های شور به سطح صفحات آب های شیرین نزدیک و نزدیک تر می شوند و خطر کم آبی و بی آبی جمع زیادی از مردم را دچار مشکل خواهد کرد. نبود و کمبود آب شیرین تنها مشکل این مردم نخواهد بود، بلکه ترکیب فزاینده ی سیل و طوفان می تواند زندگی را برای آنان به کابوسی فراموش نشدنی تبدیل کند.

تمام چیزهایی که اتفاق افتاده عکس العمل کارهایی است که ما بر سر زمین، تنها سیاره ی زنده ای که تاکنون می شناسیم درآورده ایم. ما زمین را آن طور که خواستیم و تصور کردیم، ساختیم، که البته نساختیم بلکه خراب کردیم. آن را کندیم، پوسته اش را سوراخ کردیم، عرصه را بر گیاهان و حیواناتش تنگ و تنگ ترکردیم، جنگل هایش را پاک تراش کردیم، آب هایش را آلوده ساختیم و دریاچه هایش را خشکاندیم.

حمل و نقل، معدن کاوی، صنعت، جنگل زدایی، بیابان زایی و حفاری همه و همه را برای سبقت گرفتن در سرمایه دار شدن انجام دادیم، به طوری که امروز نصف ثروت جهان در اختیار دو درصد از جمعیت دنیا است. هم اکنون حفاری روی زمین بی توقف ادامه دارد؛ هرچه سطح نفت پایین تر می رود، ما لوله هایمان را بلندتر می کنیم، تانکرهای نفتی بزرگ تر و بزرگ تر می شوند، مانند اجاقی نامحدود که نیاز به سوخت را بیشتر  و بیشتر می کند.

ما کوهستان ها را به دشت، دشت ها را به کویر، جنگل ها را به مراتع، و مراتع را به زمین، و زمین ها را به بیابان تبدیل کردیم. و این تغییر در همه جای این زیست کره اتفاق افتاده است. پس باید بدانیم که دیگر هیچ مرز سیاسی جلوی خطرات خشک سالی، قعطی، کرسنگی و بیماری را نمی گیرد. دیگر دیوارهای بلند، مانند دیوارچین و دیوار برلین نمی تواند ما را نجات دهد.

تنها راه نجات، هماهنگی بین انسان و طبیعت است، باید دست از سر زمین برداریم، کلنگ هایمان را زمین بگذاریم، و نگاه مان را متوجه جایی بکنیم که طی میلیون ها سال زمین مان را ساخته و بارور کرده؛ بله ... آسمان و خورشید، زمین ما به خورشید وابسته است.

شیخ اجل چه خوش فرمود:

یکی بر سر شاخ و بن می برید                             خداوند بستان  نظر کرد و دید
بگفتا که این مرد بد می کند                         نه بر من، که بر نفس خود می کند.

ما در کتاب دبستان مان می خواندیم:

خوشا به حالت ای روستایی
چه شاد و خرم، چه باصفایی
در شهر ما نیست جز دود و ماشین
دلم گرفته از آن و از این
در شهر ما نیست جز داد و فریاد
خوشا به حالت که هستی آزاد
ای کاش من هم پرنده بودم
با شادمانی پر می گشودم
می رفتم از شهر به روستایی
آنجا که دارد آب و هوایی

و با کسب اجازه از بزرگان و عرض پوزش جواب آن را هم می خوانم:

خوشا به حالت ای بچه تهرون
که شاد و خرم هستی تو شمرون
در روستا نیست جز خشکسالی
خوشا به حالت که اهل حالی!
در روستا نیست جز بوی پِشگل
خوشا به حالت ای بچه خوشگل
بیکاری اینجا بیداد کرده
شهر شما را آباد کرده
از ما به تولید، از تو به اسراف
وضع شما توپ، ما را دهان صاف!
خوشا به حالت، یک حرف زور است
این از عدالت خیلی به دور است

1