25 آوریل 2024 - 01:21

چگونگی تحقق انسجام سازمانی در مدیریت یکپارچه منابع طبیعی

6 دسامبر 2015 - 14:00 dsfr.ir/8a9tj

چگونگی تحقق انسجام سازمانی در مدیریت یکپارچه منابع طبیعی
3.bp.blogspot.com
مدیریت یکپارچه منابع طبیعی

جهت تحقق مدیریت یکپارچه منابع طبیعی (INRM)، سه رویکرد کلی ("از كل به جزء" يا قياسی، و "از جزء به كل" يا استقرایی و علمی که در واقع ترکیبی از هر دوی آنها است) وجود دارد.

الف. رویکرد از كل به جزء

در این رویکرد فرض بر این است که بر اساس تجربیات داخلی و خارجی موجود و همچنین بررسی اثربخشی سیاست ها و قوانین قبلی و رایج، میتوان خلاء ها، تعارضات و رویهم افتادگی سیاست ها، قوانین و مقررات را شناسایی و ضمن اصلاح آنها، تمهیداتی پیش بینی کرد که موضوعات مبتلابه در زمینه تخریب سرزمین، بیکاری و معیشت جوامع بهره بردار محلی از منابع طبیعی ساماندهی شود. بدیهی است تاثیرات این اقدامات را می توان در سطح سایت های هدف پایش و ارزیابی کرد.

تحقق اعمال اصلاحات فوق الذکر منوط به آگاه سازی و حساس سازی مسئولین و تصمیم گیران در سطوح مختلف جهت توجه هر چه بیشتر به رویکردهای مبتنی بر جامع نگری، کل نگری، نگرش سیستمی، هماهنگی بین بخشی و اصول و مبانی توسعه پایدار و پایداری توسعه است.

بنابراین لازم است تا حد امکان و از همان ابتدای کار و در سطوح مختلف، دستگاه های قانونگذاری، اجرایی، نظارتی، دانشگاهی، تحقیقاتی، شوراهای اسلامی در سطوح مختلف، سازمان های مردم نهاد (سمن ها) و جوامع محلی را در کلیه فرآیندهای مطالعه، برنامه ریزی، طراحی، اجرا و پایش و ارزیابی آن دخیل کرد.

روش کار

در این رویکرد بیشتر کار به صورت نظری، مطالعات کتابخانه ای و اسنادی و یا از طریق برگزاری کارگاه های مشورتی و توجیهی و هدف از این مطالعات عبارت است از:

  • بررسی و آسیب شناسی و ریشه یابی مسائل و مشکلات موجود مرتبط با سیاست ها و برنامه های قبلی در زمینه INRM و شناسایی چالش های موجود در تحقق آن
  • شناسایی اهداف و برنامه های مشترک دستگاه های ذیربط (دولتی و غیردولتی) (در سطح ملی، استانی و شهرستانی)
  • آشنایی با دغدغه ها و چالش های دستگاه های اجرایی مختلف و همچنین دستگاه های قانون گذاری و نظارتی و ارتقاء درک و برداشت مشترک از اولویت های کاری یکدیگر و در نهایت همفکری جهت تقارب آرای ایشان
  • تحلیل SWOT و بررسی مزیت های نسبی موجود
  • تهیه و تدوین پیشنهادات و راهکارهای مناسب جهت اصلاح ساختارها و همچنین رفع خلاء ها و موانع قانونی تحقق INRM
  • تمرین و آزمایش فرضیات و راهکارهای استخراج شده در سطح عرصه های کاری الگویی و تکمیل آن ها
  • تهیه ضوابط، مقررات و دستورالعمل های مورد نیاز جهت معرفی و پیاده سازی الگوی مدیریت جامع
  • تعمیم و تسری الگوهای نهایی به سایر نقاط

الزامات مورد نیاز

  • وجود توافق و عزم ملی در تحقق سند چشم انداز افق 1404 (باور داشتن و التزام عملی به Vision & Mission)
  • بازنگری و اصلاح نظام فنی-اجرایی و همچنین نظام بودجه ریزی کشور
  • تهیه و تدوین ضوابط و استانداردهای فنی و تخصصی و الزام در رعایت آن ها
  • جدی تر گرفتن مطالعات ارزیابی زیست محیطی در پروژه های عمرانی
  • تقویت نظام نظارت و ارزشیابی پروژه های عمرانی
  • تعریف ارتباطات سیستمی بین بخش های مختلف و تقویت نهادهای هماهنگی بین بخشی (شوراهای برنامه ریزی و کارگروه های ذیل آن) و ایجاد دبیرخانه کارشناسی قوی برای آن ها
  • ایجاد کمیته های فنی-تخصصی قوی جهت ارائه خدمات مشاوره ای و حمایت از ایشان در زمینه تصمیم سازی
  • پرهیز از انجام اقدامات موازی و یا دوباره کاری ها و پراکنده کاری ها
  • تلاش در جهت تلفیق برنامه های عمرانی دستگاه های اجرایی بجای روند موجود در تجمیع برنامه ها
  • توجه بیشتر به اثربخشی پروژه ها بجای توجه به پیشرفت فیزیکی و ریالی آن ها
  • حاکمیت فرآیند شایسته سالاری در انتخاب مدیران و تصمیم گیران و یا قانونگذاران
  • وجود ثبات مدیریتی در بخش های مختلف و سطوح مختلف، با توجه به زمان بر بودن فرآیند آگاه سازی و حساس سازی مسئولین و تصمیم گیران
  • بهاء دادن به نظرات فنی و کارشناسی و پرهیز از سیاسی کاری ها و تصمیمات مبتنی بر نظرات جناحی و گروهی
  • پای بندی به اصول دموکراسی و آزادی آراء و عقاید و ایجاد کرسی های نقد و بررسی در سطح دانشگاه ها و مراکز علمی و تحقیقاتی
  • وجود رسانه های آزاد و فراجناحی برای نقد عملکردها و ارائه نقطه نظرات فنی و کارشناسی
  • ترجیحا آماده بودن نتایج مطالعات آمایش سرزمین (به عنوان یک سند بالاسری) در سطوح ملی، استانی و شهرستانی
  • التزام و تعهد جدی در رعایت معاهدات (کنوانسیون ها) و مقررات بین المللی و منطقه ای 
  • ایجاد بستر لازم برای فعالیت آزادانه سازمان های مردم نهاد و انجمن های علمی و تشکل های صنفی
  • اعمال واقعی سیاست تمرکززدایی و خصوصی سازی در امور تصدی گری دولت
  • تلاش در جهت اصلاح ساختار، سیاست ها و قوانین و مقررات
  • تلاش در جهت پویایی سیستم ها و پرهیز از دیدگاه های سنتی و کوشش در راستای بهبود مستمر سیستم ها و روش ها
  • برنامه ریزی لازم جهت افزایش ظرفیت های علمی و فنی در زمینه های مورد نیاز (به شرط انجام مطالعات خود ارزیابی یا نیازسنجی ظرفیت سازی ملی National Capacity Self-Assessment
  • توجه بیشتر به روش های برنامه ریزی مشارکتی در تهیه برنامه ها، طرحها و پروژه ها
  • تلاش در جهت تغییر نگرش و فرهنگ سازی در سطوح مختلف دست اندرکاران دولتی و همچنین بهره برداران محلی
  • ارائه مدل هایی جهت تلفیق برنامه ها
  • اصلاح شرح خدمات مطالعات با نگرش جامع و سیستمی کل نگر
  • بازنگری و اصلاح ساختار و سیاست های کلان کشور (تعیین میزان رشد اقتصادی متناسب با شرایط کشور) 

محدودیت ها و مشکلات موجود در پیاده سازی

  • سخت بودن متقاعد کردن مسئولین و تصمیم گیران بدلیل نداشتن الگو و پروژه های نمونه (Pilot) موفق.
  • پیچیدگی های موجود و تنوع شرائط طبیعی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی کشور که شاید پیاده سازی یک روش برای کل کشور را مشکل می نماید (البته می توان سیاست ها و برنامه های ملی را متناسب با شرائط هر استان و شهرستان، تجدید نظر و سازگار کرد).
  • در حاشیه و یا اولویت های بعدی قرار گرفتن اصول توسعه پایدار بدلیل بروز شرائط سیاسی خاص کشور و بعضا مسائل مربوط به تحریم ها و یا به خطر افتادن امنیت ملی.
  • وجود تعدد مراجع تصمیم گیری در کشور و بعضاً اعمال سلیقه ها و بخشی نگری های حاکم.
  • بعضا پیچیدگی های موجود به دلیل اختلاط بین مواضع شرعی و عرفی و قانونی.
  • موانع فرهنگی موجود و برخی اختلافات قومی و قبیله ای که ریشه در تاریخ کشور دارد.
  • تاکید مدیران و تصمیم گیران بر اقدامات مقطعی، زودبازده و ملموس (که معمولا با رویکرد توسعه پایدار منافات دارد).
  • بسیار آسیب پذیر و پرمخاطره بودن و همچنین قائم به شخص مدیر ارشد (دهیار، بخشدار، فرماندار و استاندار) بودن (نظیر پروژه مدیریت جامع در حوزه آبخیز ریمله در استان لرستان که با تغییر رئیس سازمان جهاد سازندگی استان، ابتر ماند).

ب. رویکرد از جزء به كل

در این رویکرد فرض بر این است که بدون توجه به سیاست ها و برنامه های ملی و استانی و با توجه به شرائط خاص عرصه های کاری الگویی پروژه (و به قول معروف بطور چراغ خاموش)، فرضیات مورد نظر پروژه به تجربه و آزمایش گذاشته می شوند. در صورت موفقیت و یافتن جواب ها، نتایج به تدریج به مسئولین شهرستانی منتقل و با حمایت ایشان، دستاوردهای پروژه به مسئولین استانی ارائه خواهد شد.

پس از جلب حمایت ایشان، به تدریج در سایر شهرستان های آن استان نیز مدل و روش کار بدست آمده اجرا (آزمایش) می گردد و در صورت موفقیت، نتایج به سایر استان ها و آرام آرام به سطوح ملی منعکس تا در همه استان ها و شهرستان ها پیاده شود (متقاعد کردن مسئولین رده بالا با نمایش الگوهای محلی موفق و تعمیم نتایج آن به سایر نقاط). در این رویکرد مردم و بهره برداران محلی و همچنین مدیران و کارشناسان ذیربط محلی (در سطح شهرستان) نقش بسیار مهمی دارند.  

روش کار

  • آگاه سازی، ظرفیت سازی و توانمند سازی مردم و بهره برداران در سطح جامعه محلی جهت بهره برداری اصولی از منابع پایه آب و خاک و گیاه
  • برقراری ارتباط بین ایشان و کارشناسان و مراجع تصمیم گیری محلی جهت یادگیری متقابل و ترکیب دانش بومی ایشان با دانش نوین کارشناسان محلی و همچنین کارشناسان ملی و بین المللی پروژه.
  • شناسایی و استخراج بهترین اقدامات (Best Practice) مدنظر پروژه که دارای سه ویژگی مهم می‌باشند:
  1. امکان تداوم و استمرار آنها پس از اتمام زمان اجرای پروژه
  2. سازگاری آنها با شرایط تغییر اقلیم (ترسالی و خشکسالی)
  3. مبتنی بر نقش جنسیت بودن (لحاظ کردن نقش اجتماعی زن و مرد در توسعه روستایی و حفاظت از منابع طبیعی)
  • در حین عمل، شناسایی خلاء ها، رویهم افتادگی ها و موانع ساختاری و یا قانونی در مطالعه و طراحی پروژه ها و بهترین اقدامات (بهترین راه حل ها یا Best Practice)
  • گزارش کردن موارد شناسایی شده فوق الذکر به مراجع ذیصلاح و پیگیری لازم جهت رفع و یا اصلاح آن ها
  • اطلاع رسانی و ترویج یافته ها و دستاوردهای پروژه بنحو احسن جهت سهولت تعمیم و تکرار آن در سایر نقاط

الزامات مورد نیاز

  • اعتماد و باور داشتن مردم و بهره برداران محلی و فرصت دادن به ایشان جهت شرکت فعال در مطالعه، برنامه ریزی، طراحی، اجرا و پایش و ارزیابی پروژه های مرتبط با اهداف پروژه
  • داشتن صبر و حوصله کافی در حین فرآیند اعتماد سازی و حساس سازی جامعه محلی
  • جلب حمایت مسئولین محلی جهت انجام اقدامات و یا اجرای پروژه های مورد نظر ولو اینکه در ظاهر با قوانین و مقررات رایج، در تعارض باشند.
  • حضور فعال و مستمر مجریان پروژه در عرصه کاری الگویی (Pilot Site)
  • داشتن اعتبارات کافی جهت اجرای پروژه های مورد نظر مردم در اسرع وقت (به منظور جلوگیری از دلسردی و سرخوردگی مردم محلی و همچنین عدم تحمیل بار اضافی به بودجه های محدود شهرستانی در اجرای آن پروژه ها)
  • داشتن زمان کافی برای سعی و خطا و آزمایش فرضیه های مختلف و بررسی صحت و سقم آن ها

محدودیت ها و مشکلات موجود در پیاده سازی

مسائل و مشکلات موجود در این رویکرد به نوعی در بخش الزامات مطرح شده است لذا از تکرار آن ها اجتناب می گردد.

  • وابستگی اقتصاد کشور به درآمد ناشی از فروش نفت و ایجاد توقع کاذب برای اکثر مردم محلی که همه کارها را می بایست دولت انجام دهد (وابستگی مردم به حمایت های مالی و فنی دولت).
  • فرهنگ سازی و تغییر نگرش در بین مردم محلی در کوتاه مدت (کل مدت زمان اجرای پروژه 5 سال است که حدود 2 سال آن سپری شده است)، غیرممکن و بسیار مشکل بنظر می رسد.
  • تعدد مراجع تصمیم گیری و حضور نهادهای مختلف (دولتی، خیریه، بسیجی، انتظامی، مذهبی، سیاسی و ...) تاثیرگذار در معیشت و زندگی مردم که حصول موفقیت در زمینه ظرفیت سازی و توانمدسازی در سطح مردم محلی را تهدید می نماید.
  • وابستگی و بعضا بد عادت شدن مردم مناطق محروم و تحت تاثیر خشکسالی های طولانی، به کمک های نهادهای دولتی و خیریه در تامین معیشت خانوارها.

ج. ترکیبی از هر دو رویکرد فوق الذکر

با توجه به این که در فرآیند برنامه ریزی و تصمیم گیری، سیاست دولت محترم، تمرکززدایی و تفویض اختیار هر چه بیشتر، به استان ها و شهرستان ها است بنابراین بنظر می رسد رویکرد (الف) می تواند بسیار موثر باشد ولی مشکل موجود این است که بعضا عمر مدیران بسیار کوتاه بوده و بدلیل کوتاهی زمان اجرای پروژه، نمی توان برای توجیه و جلب حمایت هر مدیر جدیدی، وقت زیادی مصروف کرد. چه بسا مدیران جدید، تمایلی به همکاری با این پروژه نداشته باشند و بیشتر به اقدامات مقطعی و زودبازده روی آورند.

از آنجایی که توسعه و پیشرفت یک فرآیند درون زا است بنابراین توانمندسازی مردم و بهره برداران محلی، نقش بسزایی در تحقق آن داشته و رویکرد (ب) می تواند بسیار تاثیرگذار و راهگشا باشد (به قول قرآن کریم، خداوند تبارک و تعالی، سرنوشت هیچ قومی را تغییر نمی دهد مگر به دست خود ایشان.) ولی فقر و محرومیت مردم محلی در نظام ظالمانه و استعماری قبلی، شوق خدمت و مهرورزی و دلسوزی بیش از حد مسئولین پس از پیروزی انقلاب اسلامی، (حاکمیت اقتصاد دولتی در حدود سه دهه گذشته)، سبب شده که فرهنگ سازی و تغییر نگرش در بین مردم محلی در کوتاه مدت ( کل مدت زمان اجرای این پروژه 5 سال است)، غیرممکن و بسیار مشکل به نظر می رسد.

از طرف دیگر تعدد مراجع تصمیم گیری و حضور نهادهای مختلف (دولتی، خیریه، بسیجی، انتظامی، مذهبی، سیاسی و ...) تاثیرگذار در معیشت و زندگی مردم و بعضا بی اطلاعی ایشان از اهداف و سیاست های یکدیگر و وجود برخی اختلاف روش ها، مانع تحقق ظرفیت سازی و توانمند سازی جامعه محلی در کوتاه مدت می شود.

در سالیان اخیر، بسیاری از مردم مناطق محروم و تحت تاثیر خشکسالی های طولانی، به کمک های نهادهای دولتی و خیریه، وابسته و بعضا بد عادت شده اند و به نوعی چشمان ایشان به دستان مسئولین دوخته شده است و چه بسا ایشان جرأت و جسارت لازم برای مطالبه حقوق خویش را نداشته و این رویکرد (ب) مخالف فرهنگ عریضه نویسی فعلی است.

با توجه به توضیحات فوق الذکر، به نظر می رسد که در شرایط فعلی، بهتر است از رویکرد (ج) استفاده شود و از آنجایی که متقاعد کردن مدیران ملی در خصوص نقش و اهمیت مدیریت یکپارچه منابع طبیعی از طریق ارائه  الگوها و تجربیات موفق، سهولت می یابد بنابراین ضرورت دارد که در سالهای ابتدایی پروژه (سال های اول تا سوم)، تیم مدیریتی پروژه انرژی بیشتری را در سطح بخش و شهرستان و جامعه محلی مصروف نمایند و در سال های پایانی پروژه، وقت بیشتری را جهت انتقال و تعمیم یافته ها و دستاوردهای موفقیت آمیز پروژه به مسئولین عالی رتبه استانی و ملی منظور نمایند.

1