در عرصه پایبندی به رفتارهای بهداشتی و احتراز از سوء رفتارها، تمایل به ورزش، توجه به بهداشت تغذیه ما شاهد رفتارهای معطوف به سلامت و حفظ محیط زیست سالم در میان مردم نیستیم.
دغدغه های احزاب سیاسی حول محور مسائل ایدئولوژیک و اقتصادی و سیاسی تمرکز بیشتری پیدا می کند و اموری چون سلامت و محافظت از محیط زیست تا حدی در مراتب بعدی اهمیت و اولویت قرار می گیرند، گویی مسائلی لوکس و غیرضروری هستند؛ اما از طرف دیگر هم خود مردم یا آنچه بدنه اجتماعی خوانده می شود نیز با وجود اینکه «سلامت» مرتب در گفت و گوهای روزمره در کلام محاوره ای مردم مطرح می شود و سوژه احوالپرسی و دعای خیر افراد در مناسبات روزمره شان است آنچنان در عرصه عمل و اقدام شان جدی گرفته نمی شود و توجه خاصی در این زمینه صرف نمی شود.
چه در عرصه پایبندی به رفتارهای بهداشتی و احتراز از سوء رفتارهایی چون خودداری از سیگار کشیدن و چه در عرصه تمایل به ورزش و تمرینات بدنی و چه در عرصه توجه به بهداشت تغذیه ما شاهد رفتارهای معطوف به سلامت و حفظ محیط زیست سالم در میان مردم نیستیم. بنابراین نمی توان تأیید کرد که از این نظر بین فعالان سیاسی و مردم فاصله زیادی وجود داشته باشد. از دیدگاه شعار دادن هر دو گروه مشابه هم عمل می کنند و ایده آل ها از حرف به عمل تسری پیدا نمی کند. مردم و هر کسی که دغدغه محیط زیستی دارد لازم است از خود شروع کند.
نخستین گام برای تغییر در شرایط، تغییر در مورد خود است که هرگاه موفق به انجام آن شویم، دامنه تحولات به طرف های دیگر نیز تسری پیدا می کند.
مانند بسیاری دیگر از مسائل زندگی شهری و شهرنشینی، بهبود شرایط با تشریک مساعی مردمی و اقدام جمعی می تواند محقق شود، یعنی وقتی که تک تک ما به مسئولیت فردی و جمعی خود در قبال کره خاکی (و نه فقط سرزمین پدری خود) واقف شدیم و اقدام عملی مشخصی را هرچند در ابعاد کوچک به مرحله عمل درآوردیم؛ از تفکیک زباله و بازیافت گرفته تا حفظ پاکیزگی محیط زندگی پیرامونی خودمان و گسترش فضای سبز، عدم استعمال دخانیات و نظایر آن.
این کار به بلوغ فکری نیاز دارد و سپس اراده معطوف به تغییر شرایط و اعتقاد به اقدام جمعی. در جوامع توسعه یافته برنامه هایی که از مجرای نهادهای دولتی دنبال می شود نیز در واقع در امتداد خواسته و اراده مردم محقق شده است چراکه دولت ها بر اساس رأی و اعتماد مردم شان روی کار می آیند و هر جا که دولت ها در دستیابی به اهداف عمومی در کاهش مشکلات و تأمین نیازهای مردم کم بیاورند نیز نهادهای غیردولتی وارد عمل شده و می شوند و این همکاری را برای محقق کردن خیر جمعی تقویت می کنند. در هر حال، باید گفت برنامه هایی در نهایت موفق می شوند که اراده مردمی را دنبال و پیاده می کنند.
در حال حاضر ما شاهد این هستیم که مردم از وضعیت آلودگی هوا نارضایتی دارند، همه مرتب در باب این موضوع گلایه دارند و مرتب از دولت انتظار دارند که کاری بکند در حالی که خود مردم همچنان ترجیح می دهند از وسایل نقلیه شخصی برای تردد بهره بگیرند و خیلی وقت ها اهتمامی برای رفع نواقص فنی اتومبیل های خود که منجر به افزایش آلاینده ها می شود ندارند. به علاوه به فضای سبز محیط پیرامونی شان بهای زیادی نمی دهند و محافظتی از آن نمی کنند و شیوه های رفتاری را اتخاذ می کنند که مستقیم یا غیرمستقیم به آلودگی فضای زیست محیطی خودشان می افزاید و به جای بسیج عمومی برای اقداماتی که می تواند در سطح فرد، گروه یا اجتماع محلی محقق شود، به انتقاد کلامی از وضع موجود و کمکاری مسئولان اکتفا می کنند. انگار که از پیش قائل به این هستند که اقدامات شان فایده ای در بر نخواهد داشت یا گوش شنوایی وجود ندارد یا اینکه اساسا به موفقیت نهایی بسیج عمومی برای احقاق حقوق شهروندی شان بی اعتقاد هستند به ویژه اینکه می اندیشند تشکل های مردمی برای مسائل حائز اهمیت تر و کلیدی تر نتوانسته یا نمی توانند به نتیجه مطلوب برسند؛ موضوعات محیط زیستی که دیگر جای خود دارد.
این مقاله به قلم شیرین احمدنیا (جامعه شناس) در روزنامه شرق منتشر شده است.