29 مارس 2024 - 15:55

حکم خروج دامداران از پارک ملی کویر با مرگ توله گرگ

16 نوامبر 2015 - 12:20 dsfr.ir/i432c

حکم خروج دامداران از پارک ملی کویر با مرگ توله گرگ
yaran-hm.ir
پارک ملی کویر

در حالی که دشت هموار جنوبی سیاه کوه را نظاره گر بودم احساس کردم حیوانی در حال آمدن به سمت پاسگاه است. ابتدا فکر کردم روباه است ولی آرام آرام که نزدیک شد مشاهده کردم که توله گرگی است.

در تاریخ پنجم تیر 1363 نزدیک به سه ماه از خدمت بنده در سازمان حفاظت محیط زیست سپری شده بود و من محیط بان پاسگاه محیط بانی سفیدآب بودم. به دلیل کمبود نیرو گاهی اوقات شیفت خدمتی به هم می خورد و ناچارا تنها در پاسگاه می ماندیم.

ساعت 5:30 بعد از ظهر در ایوان پاسگاه نشسته بودم در حالی که دشت هموار جنوبی سیاه کوه را نظاره گر بودم احساس کردم که در جاده ماشین رویی که از سفیدآب به سمت سیاه کوه می رود، حیوانی در حال آمدن به سمت پاسگاه است. البته من در هزار متری پاسگاه آن را مشاهده نمودم. ابتدا فکر کردم روباه است ولی آرام آرام که نزدیک شد مشخص شد که توله گرگی است.

نمی دانم چرا از گله جدا مانده بود. تنها و زوزه کشان خود را به پاسگاه رساند و مقداری آب نوشید سپس در اطراف پاسگاه چرخی زد و به داخل ساختمان آمد. احساس کردم که حیوان هنوز در سن شیرخوارگی است و بدون مادر مانده هنوز مفهوم ترس برایش مبهم است، بالاخره این توله گرگ را به دلیل ناتوانی و اینکه در طبیعت و تابستان خشن کویر خواهد مرد در پاسگاه نگه داشتم تا با گزارش امر به مقامات مافوق برای وی تعیین تکلیف نمایم.

بالاخره با بیسیم به مرکز پارک ملی کویر اطلاع دادم. در آن زمان کلینیک حیات وحش و غیره به صورت فعلی در سازمان وجود نداشت. بالاخره این توله گرگ را که از لحاظ جسمی فوق العاده سالم بود در پاسگاه نگهداری نمودم. لیکن چون در پاسگاه آن زمان جیره موجود شامل برنج، روغن نباتی و حبوبات بود، مواد غذایی مناسبی برای این حیوان نبود.

چند روز بعد یکی از همکاران ما که اهل آران و بیدگل بود به پاسگاه محیط بانی آمد و توله گرگ را دید و اعلام کرد که مایل است تا زمانی که توله گرگ بتواند در طبیعت به زندگی ادامه دهد از این حیوان در منزل نگهداری کند. روز 15/4/1363 روز تعویض شیفت این توله گرگ را با موتورسیکلت با خود به آران و بیدگل برد و از این حیوان پذیرایی شایانی کرد.

حدود دو ماه بعد که ما برای خرید تدارکات و سوخت مورد نیاز پاسگاه با خودرو سازمانی به شهر آران و بیدگل و منزل همکارمان رفتیم دیدیم که توله گرگ فوق العاده رشد کرده و خوشحال شدیم که توله گرگ سرحال و سلامت و در حال رشد بود. بالاخره پس از خرید مایحتاج دوباره به سمت پارک ملی کویر حرکت کردیم.

نگهداری توله گرگ وارد چهارمین ماه شد که محیط بان ما اعلام کرد که توله گرگ تعدادی از مرغ و خروس های وی را که در منزل داشت، تلف کرده و خورده و شروع به نافرمانی کرده است. ما احساس کردیم که مشکلات نگهداری حیوان لابد دل محیط بان را زده است تا اینکه در شیفت بعدی محیط بان ما تقاضای وسیله نقلیه نمود تا توله گرگ را به پارک ملی کویر باز گرداند از او پرسیدم چه مشکلی پیش آمده که توله گرگ را می خواهی برگردانی؟ گفت: این توله گرگ چند تا از مرغ و خروس ها را خورد و نزدیک بود چند روز پیش فرزند نوزادم را زخمی کند و اگر زود متوجه نشده بودم شاید دست او را قطع می کرد.

با این وضع گفتیم که حیوان دیگر خطرناک شده و ممکن است برای محیط بان ما حادثه ای پیش بیاورد. تصمیم بر این شد که خودرو سازمانی را بفرستم آران و بیدگل تا مایحتاج پاسگاه را بخرد و همچنین در برگشت توله گرگ را با خود بیاورد. تا در پارک ملی کویر رهاسازی کنیم.

بالاخره توله گرگ که خیلی قوی و درشت شده بود با لندرور سازمانی پارک ملی کویر به پاسگاه محیط بانی سفیدآب عودت داده شد. این حیوان تا حدودی اهلی شده بود و از ساختمان و انسان هراسی نداشت. با پیاده کردن گرگ در محل ساختمان ابتدا حیوان قدری در محیط شادی کرد و این طرف و آن طرف می دوید سپس در روی ایوان ساختمان در کنار محیط بانان استراحت می کرد. بالاخره این حیوان هرچند روزی از محوطه پاسگاه ناپدید می شد و پس از مدتی حوالی یک هفته بعد دوباره به پاسگاه مراجعه می نمود.

زمستان فرا رسید و این حیوان کماکان در کنار پاسگاه سفیدآب رفت و آمد می کرد یک شب که برف سنگینی شروع به باریدن کرد محیط بان مسن ما مرحوم جوادی سامانی که از استان های شمالی تبعید شده بود و تنها در پاسگاه سفیدآب بود و من و همکاران در گشت منطقه بودیم نزدیک اواخر شب سری به بیرون پاسگاه می زند و می بیند که گرگ در ایوان پاسگاه خوابیده و با دیدن آقای جوادی به وی حمله ور می شود وی با سر و صدا خود را از چنگ گرگ نجات می دهد.

فردای آن شب که از گشت برگشتیم آثار چنگ و دندان گرگ بر روی بازوی مرحوم جوادی مشهود بود. بالاخره علیرغم میل این محیط بان مسن، گرگ را همچنان تغذیه می کردیم. سال سپری شد و به مهر سال بعد رسید. اواخر مهر بود با توجه به بارندگی های سال قبل و وجود علوفه فراوان فصل مهاجرت دامداران مهاباد اردستان به مناطق کویری شروع شده بود و دامداران جهت زمستان گذرانی به مراتع قشلاقی کویر می آمدند.

در آن زمان تا نزدیک پاسگاه در عمق 15 کیلومتری پارک تعدادی دام که از بدو پیروزی انقلاب در یکی از مراتع پارک ملی اتراق کرده بودند همه ساله وارد پارک می شدند. بالاخره این توله گرگ بزرگ جثه کم کم به نزدیک دامداران رفت ابتدا توسط سگ های گله مورد حمله قرار گرفت تا اینکه کم کم به بلوغ جنسی رسید چون ماده بود تعدادی از سگ های گله او را برای جفت گیری همراهی می کردند. به همین دلیل در جوار سگ های گله مصونیت پیدا کرده بود از طرفی با تعدادی گرگ وحشی هم در منطقه رفت و آمد پیدا کرده بود. در خلال همین دور زدن ها یک روز با تعدادی گرگ به یک گله دامداران حمله می کنند و 55 راس گوسفند یک دامدار را یکجا در یک محل تلف کردند.

دامداران علیه محیط زیست شکایت کردند که گرگ های تربیت شده در منطقه رهاسازی کردند تا جلو دامداران را بگیرند. با مراجعه به مراجع قضایی مشخص شد که ادعای آنان صحت ندارد و اقدام  قضایی خاصی صورت نگرفت. دامداران دست به اقدام متقابل تلاف جویانه زدند و با استفاده از طعمه سمی تعدادی گرگ و روباه در حاشیه منطقه را تلف کردند که یکی از گرگ ها همین توله گرگ شیطان ما بود. اما داستان با مرگ این حیوان شکل دیگری گرفت.

کل نیروهای سیار استان تهران و سایر همکاران که این حیوان را دیده بودند علاقه شدیدی به این گرگ دوست داشتنی پیدا کرده بودند و با انتشار خبر اتلاف این گرگ اراده همه محیط بان ها هم در پارک ملی و هم در اداره کل وقت بر این امر استوار شد که دامداران که برخلاف قانون و با دستورات قضایی اوایل انقلاب در منطقه مستقر شده بودند با پیگیری بی وقفه و با استناد به  قوانین و مقررات پارک های  ملی باید از منطقه خارج شوند.

این موضوع توسط اداره کل و ریاست پارک در آن زمان پیگیری جدّی شد. به طوری که دو مرحله مدیرکل وقت استان آقای محمد اشراقی و معاونت اجرایی وی زنده یاد محمد دولتخواه برای اقناع حوزه قضایی به کاشان سفر کردند و بالاخره حکم خروج دامداران از مراجع قضایی اخذ و دامداران را از منطقه خارج کردیم.

این هم ثمره پایان زندگی توله گرگ دست آموز برای پارک ملی کویر بود که خاطره ای خوش از اراده و عزم جدی و تعصب همکاران در قبال حیات وحش و منطقه را به منصه ظهور گذاشت. ولی این موضوع همیشه من را یاد این شعر معروف شیخ اجل سعدی می اندازد که می گوید:

گرگ زاده عاقبت گرگ شود               گر چه با آدمی بزرگ شود

« دنیای سفر » این نوشته را از « اداره محیط زیست استان تهران » آورده است. واکاوی، پی گیری، نگارش و آفرینش، شایسته سپاسگزاری است.
1