25 آوریل 2024 - 11:32
گفت وگو با استاد حسین سراقی نوغانی پیشکسوت قلم زنی روی سنگ

عشقی که سنگ را نرم می کند

20 ژوئن 2020 - 14:00 dsfr.ir/374tn

استاد حسین سراقی نوغانی

سختی سنگ را با اراده و عشق مانند موم نرم کرده است، ضربه هایش به سنگ را که نگاه می اندازم هر لحظه در انتظار شکستن سنگم اما انگار این سنگ نیست که می تراشد و می خراشد، او آن چنان استادانه و با تبحر بر سنگ نقش و نگار می زند که گویی در حال نقاشی بر روی کاغذ است.

استاد حسین سراقی نوغانی پیشکسوت قلم زنی روی سنگ است، او سال های کودکی و جوانی اش را در اطراف حرم و نزدیک بازار سنگ تراش های قدیم گذرانده و این روزها ساکن منطقه قاسم آباد شده است.

از او درباره احساس اش پس از سال ها قلم زنی روی سنگ می پرسم که می گوید: «مقلد طرح را می تواند تقلید کند، ولی هیچ وقت نمی تواند ذهن شما را تقلید کند، ذهن هرکس مانند اثر انگشتش منحصربه فرد است، احساس می کنم کسی که بتواند کارم را در سطح خودم ادامه بدهد، نیست.»

حسین نوغانی که اصالتاً اهل محله نوغان مشهد است، اینطور ادامه می دهد «پاتوق بچگی هایم در تکیه علی اکبری ها در نوغان مشهد بود، پدر خدابیامرزم همیشه در همان محدوده حرم خانه می خرید. نبش کوچه آب میرزا، در خیابان شاه رضای اسبق و آزادی سابق و بهجت فعلی مغازه رنگ و ابزار داشت.»

استاد نوغانی دوره ابتدایی را در دبستان ریاضی، پشت آرامگاه نادری نزدیک مهدیه مرحوم عابدزاده آغاز کرد و بعد هم به دبستان شفق در چهارباغ رفت و بعد به دبیرستان نصرت الملک ملکی در چهارراه زرینه، که بعدها شد دبیرستان آقامصطفی خمینی.

 بعد از آن به سربازی رفت، در دوران سربازی جزو نیروهای گارد بود که به جنگ ظفار اعزام شد. در دوران سربازی دوستی داشت که پدرش از هنرمندان اصفهانی و مادرش هم از هنرمندان شیرازی بود. تحت تأثیر خانواده هنرمند دوستش، او هم طراحی سنتی را یاد گرفت تا اینکه وقتی به مشهد برگشت، جذب هنر حکاکی روی سنگ شد.

 او می گوید: «گاهی به کوهسنگی مشهد می رفتم و کارهایی را که روی سنگ انجام شده بود، نگاه می کردم. زیبایی کارهای سنگ مرا علاقه مند کرد و کار را شروع کردم. اولین استادی که داشتم، بیشتر یک استاد منفی بود. بالای سرش ایستاده بودم و کارهایش را نگاه می کردم. مرا نهی کرد و گفت نگاه نکن! همان باعث شد که خودم کار را یاد بگیرم. من حتی ابزار کار را ندیده بودم. سنگی تهیه کردم، یک پیچ گوشتی برداشتم، نوکش را تیز کردم و شروع به کار کردم. چون به خوش نویسی علاقه داشتم، اولین کاری که انجام دادم، کلمه طیبه «لا إله إلّا اللّه» بود. به تدریج خودم ابزار ساختم.

 خیلی از ابزارهایی را که الان دارم و با آن ها کار می کنم، خیلی از استادکارها ندارند. شش ماه در مشهد کار کردم که آوازه ام پیچید. همان استاد یک روز به مغازه ام آمد و گفت شنیده ام کارهای شما متفاوت است!»

ابداع تابلوهای سنگی
استاد بعد از مدتی احساس کرد که دیگر طرح هایش راضی اش نمی کنند. یک تغییر اساسی به کارهایش داد و تابلوهای سنگی را برای اولین بار ابداع کرد.

 این ایده را از کاشی های خوش نویسی حرم امام رضا (ع) گرفته بود. کم کم که آوازه اش پیچید، میراث فرهنگی او را شناخت و برای نمایشگاه ها دعوتش کرد. کم کم نمایشگاه رفتن هایش آن قدر زیاد شد که دیگر به مغازه داری نمی رسید.

مغازه پدری را تحویل خواهر و برادرها داد و وقتش را برای نمایشگاه ها گذاشت نوغانی توضیح می دهد: «گاهی می شد که در یک ماه به ۳ نمایشگاه می رفتم. تاکنون در ۴۰۰ نمایشگاه داخلی و ۱۴۰ نمایشگاه خارج از کشور شرکت کرده ام. مقام های زیادی هم کسب کرده ام. چند سال قبل به عنوان هنرمند برتر قرآنی معرفی شدم. یک مدت با اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی به عنوان دبیر کارگروه هنرهای قرآنی برای سامان دهی نمایشگاه قرآن مشهد فعالیت کردم. اولین نفری که کار هنری در نمایشگاه قرآن عرضه کرد، من بودم. با این کار پای هنرمندان را به این نمایشگاه باز کردم. هنرهای قرآنی هم جزوی از حوزه های پیرامونی قرآن است.»

هنری که عشق می خواهد
او از این که شاگردی ندارد تا راهش را ادامه دهد ابراز نگرانی کرده و می گوید: «متأسفانه کسانی که به آن ها آموزش دادم، جذب بازار نشدند. وسواسی داشتم که کسانی که عاشق این کار هستند بیایند. اگر می دیدم که طرف انگیزه و عشق کافی به این هنر را دارد، برایش وقت می گذاشتم که هنرم را حفظ کند و بهتر کند. اگر آن زمان کسی به من آموزش می داد، با علاقه ای که داشتم، خیلی بیشتر از این می توانستم پیشرفت کنم. هرچه بلدم را خودم بارها تجربه کردم تا به آن رسیدم. بارها یک اثر را تولید کردم و بعد آن را شکسته ام.»

پیشکسوت قلم زنی روز سنگ اینطور ادامه می دهد: «به هرکسی نمی توانم اعتماد کنم تا این تجربه هایی که به سختی و به مرور زمان به دست آوردم را یاد بدهم. مثلاً یاد گرفتم که هر قلم را روی هر سنگی با چه زاویه ای در دست بگیرم. اوایل قلم در دستم سر می خورد و دستم را زخمی می کرد. هنوز آثار آن هست. چون بعضی قسمت های سنگ رگه های سختی دارد. استادکارهای الان هنوز خیلی هایشان نمی دانند قلم را چطور دستشان بگیرند.تمام این موارد را با تجربه به دست آوردم و اگر بخواهم منتقلشان کنم، دوست دارم فردی باشد که آن را حفظ کند و یک چیزی هم به آن اضافه کند، نه اینکه تکنیکی را یاد بگیرد و آن را بازاری کند. من کم هنرجو قبول می کنم. ضمن اینکه هنرجو محل درآمدم نیست.»

استاد نوغانی تآکید می کند: «هنرجو عابربانک نیست که زندگی را تأمین کند. بعضی ها به دنبال کسب درآمدند، ولی معمولاً آموزش، زندگی را تأمین نمی کند، مگر اینکه با دید اقتصادی نگاه کنیم. من به هنرجوهایم تکنیک یاد دادم که چطور از ابزار استفاده کنند و بعد ذهنیات خودشان را اجرا کنند. جسارت داشته باشند.»

حسین نوغانی در پاسخ به این پرسش که وسواس در انتخاب هنرجو باعث نمی شود که هنرتان از بین برود، می گوید: «اکنون ۶۱ سال دارم. چقدر توانایی کار دارم؟ همین الان هم، چون نمایشگاه های داخلی به سمت بخش خصوصی رفته است، شرکت در آن برای من مقرون به صرفه نیست. نمایشگاهی که سطح مخاطب را در آن پایین آورده اند و مخاطب هم به دنبال جنس ارزان است و من ناچارم همان هاون و سرمه دان بازاری را ببرم که بتوانم ارتزاق کنم. کار هنری ام را نمی توانم عرضه کنم. اگر بخواهم در نگارخانه عرضه کنم، باید کلی برایش هزینه کنم.«هنرمند تاجر نیست. تمام وقت و هنرش را می گذارد که یک اثر خلق کند. وقتی به وجود آمد، متولیان هنری هستند که باید فضای عرضه آن را فراهم کنند، ولی متأسفانه این متولیان آن قدر درگیر مشکلات خودشان هستند که هنر یادشان می رود.»

استاد نوغانی ادامه می دهد: «هنر سنگ آن قدر قابلیت دارد که مانند هرکاره به عنوان سوغات مشهد معرفی و استفاده شود، تا حدودی هم به عنوان سوغات جا افتاده است، ولی بازار اطراف حرم الان فقط مختص به چی شده است؟ زعفران، نبات، زرشک، مهر و سجاده. برای هنرمندی مانند من این فرصت مهیا نیست که کارم را عرضه کنم.بازار سنگ تراش ها در خیابان شیرازی نزدیک حرم خودش یک مجموعه بی نظیر گردشگری بود. آن در چوبی هشت متری اش، آن پله های سنگی، داخل بازار که دو طبقه بود. الان کجاست؟ آن بازار را چه کار کردند؟ بازار مدینه الرضا را ساختند. یک بخش از هویت و تاریخ را فقط به دلیل مسائل اقتصادی خراب کردند، درحالی که همان بازار می توانست در بحث گردشگری درآمدزایی خوبی داشته باشد.

می توانستند به هنرمندان کمک کنند تا محصولاتی تولید کنند که برای زائر مناسب باشد. مثلاً مشکلی که گردشگر خارجی دارد، در بسته بندی و حمل ونقل است. وزن برای آن ها خیلی مهم است. ما یک مسئله را همیشه فراموش می کنیم. می گویند چرا کارهای ما جهانی نشده است و صادرات نداریم. ما برای جهانی شدن اول باید بومی شویم. من اگر سبک اروپایی را تقلید کنم، آن هنر اروپایی ها را جذب نمی کند.»

« دنیای سفر » این نوشته را از « میراث آریا » آورده است. واکاوی، پی گیری، نگارش و آفرینش، شایسته سپاسگزاری است.
1