29 مارس 2024 - 15:53

صدای بلند توییتر به داد گردشگری مظلوم سیستان و بلوچستان رسید

10 می 2017 - 09:00 dsfr.ir/kb45h

صدای بلند توییتر به داد گردشگری مظلوم سیستان و بلوچستان رسید
myourland.com
موسیقی بلوچ

یکی از جوانان استان #سیستان و #بلوچستان توانسته با کمک #توییتر شهرش را به مخاطبان ایرانی و غیرایرانی معرفی کند و از این طریق گردشگران را به سوی سیستان جذب کند.

جوان 30 ساله و متولد سیستان و بلوچستان است که با کمک حضور فعالش در شبکه اجتماعی توییتر توانسته مردم را به تماشای شهرشان ترغیب می کند؛ نوشته هایش به دل می نشیند و نیاز به اغراق و تعریف و تمجید زیاد و غیرواقعی ندارد، همین که ویژگی های عادی آن منطقه را تعریف کند یا از رفتار و برخورد قوم شان بگوید، برای هوایی شدن هرکس و دیدن آنجا و آن آدم ها کافی است. دیدن مناطق کمتر دیده شده جنوب شرق و نوشته های نوید برهان زهی در شبکه های اجتماعی و البته گفت وگوی ما با این جوان خلاق را از دست ندهید.

از من بپرسید

برهان زهی 4 سال است که حساب توییترش را راه انداخته و در این مدت، این سومین بار است که با توییت های متفاوتش بین مردم معروف شده و تعداد دنبال کننده هایش افزایش پیدا کرده است؛«دفعه اولی که اسم من بر سر زبان ها افتاده بود، به خاطر توییت هایم راجع به آن گروگانگیری معروف سربازها بود که خیلی سر و صدا کرد. اخبار لحظه به لحظه و مربوط به آن اتفاق را می نوشتم و از حال و هوای مردم و سربازها می گفتم. کاربران توییتر هم که حسابی پیگیر بودند، نوشته های من را بین دوستان خودشان پخش می کردند. سری دوم در مورد سیلی بود که در زمستان امسال آمد. زمستان گذشته یک بارندگی خیلی شدید و طولانی در استان، باعث ایجاد سیل شد و خیلی از شهرها را سیل زده کرد. در آن دوره، من از اوضاع زندگی مردم و البته کمک های مردمی، فعالیت های امدادگران و مسئولان و تلفات و آسیب هایی که سیل به منطقه زد نوشتم که این اطلاع رسانی ها هم باعث بیشتر دیده شدنم شد.»

آن سیستان معروف

سومین باری که توییت های نوید برهان زهی مورد استقبال خیلی از کاربران قرار گرفت، وقتی بود که کارش از اطلاع رسانی تنها گذشت و نتیجه خوبی داشت؛ «چندین سال پیش، در فیسبوک هم فعالیتم همین بود. بیشتر درباره مسائل اجتماعی و اتفاق ها حرف می زدم تا اینکه مسائل شخصی خودم را بازگو کنم. در همان زمان، درباره توییتر چیزهایی می شنیدم که کاربران زیادی دارد و خبرنگاران زیادی هم در آنجا فعالیت می کنند. برای همین تصمیم گرفتم وارد این فضا شوم تا برای کسانی بنویسم که بیشتر به چنین نوشته هایی توجه می کنند. از همان روزهای اول هم قصدم همین بود اما وقت کمتری به نسبت حالا داشتم. من سرباز بودم و وقت زیادی را در خدمت سپری می کردم اما حالا که زمان بیشتری دارم سعی می کنم نوشته هایم را به سمتی ببرم که برای حداقل یک نفر فایده داشته باشد؛ معرفی سیستان و بلوچستان، یکی از همان کارهایی است که خیلی وقت بود دلم می خواست آن را شروع کنم و حالا محقق شده است. اواخر بهمن ماه امسال، به طور خیلی اتفاقی فهمیدم که استاندارمان، استان سیستان و بلوچستان را به عنوان مقصد گردشگری سال 96معرفی کرده است. همین تلنگری بود که من هم تا جایی که می توانم زیبایی ها و خوبی های شهر و استانمان را به مردم معرفی کنم تا شاید بتوانم در این هدف، نقشی کوچک اما مؤثر داشته باشم. نخستین چیزی هم که در این باره نوشتم این بود که «بیایید و ببینید که استان ما چقدر امن و زیباست؛ براساس شنیده هایتان قضاوت نکنید. همین نوشته من نزدیک به 500بار بین مردم چرخید و حدود 2هزار بار هم خوانده شد و لایک خورد.»

با داعش ارتباطی نداریم

از نظر او، تا امروز هیچ وقت آنطور که باید به این استان توجه نکرده اند و کمتر کسی درباره اش چیزی می داند. حتی اگر می دانند هم اطلاعاتشان اشتباه است؛«سیستان و بلوچستان یک استان ناشناخته است و کسی آن را نمی شناسد. فکر می کنم تنها چیزی که مردم از این استان در ذهنشان هست مربوط به فیلم های دهه 60 است؛ فیلم هایی که در آنها، مردم این منطقه آدم هایی خشن و خطرناک و مسلح هستند. حتی خیلی ها فکر می کنند ما افغانی یا پاکستانی هستیم. یکی از توییت های من هم همین است که وقتی با لباس محلی مان وارد شهرهای دیگر بشویم، فکر می کنند تبعه افغانستان یا پاکستان هستیم اما باید بگویم هموطن، ما ایرانی هستیم؛ در واقع انگار کسی خبر ندارد که قومی در ایران به اسم قوم بلوچ وجود دارد. حتی یکی از دوستان من تعریف می کند که یک روز همراه با خانواده اش و با لباس محلی سیستان و بلوچستان وارد یکی از رستوران های بزرگ در شهر دیگری شده و صاحب رستوران تا آنها را دیده فکر کرده که داعش حمله کرده است. این یعنی مردم ما از این منطقه چیزی نمی دانند و نیاز به یک روشنگری کامل و جامع دارند.»

درک؛ جایی که فکرش را هم نمی کنید

بی انصافی است اگر بخواهم درباره سیستان و بلوچستان به یک یا 2 مورد اکتفا کنم و بگویم اینها از بقیه قشنگ تر و جذاب تر هستند. اما فکر می کنم برای ترغیب گردشگران، روستای درک در زرآباد چابهار گزینه خوبی باشد؛ منطقه ای که حتی برای خود ما هم ناشناخته بود اما بین گردشگران خیلی محبوب شد. طبق تحقیقاتی که من کرده ام، فقط 5 نقطه در دنیا شبیه به این روستا وجود دارد که ساحل داشته باشد و در کنار ساحل درخت خرما باشد. این منطقه از منحصربه فردترین مناطق جهان است که برای مسافرانی که به آنجا رفتند هم بسیار جذاب بود. پیش از این، همه مسافران فقط به خود چابهار می رفتند و کسی آنها را برای رفتن به درک تشویق نکرده است اما امسال چون این روستا تقریبا به نسبت سال های پیش بیشتر معرفی شد، مقصد اقامتی خیلی از گردشگران بود و از آن استقبال کردند.

بفرمایید منزل

نوید فقط به توییت کردن درباره خوبی های شهرشان اکتفا نکرده است: «خیلی از گردشگران را برای غذا و خواب به خانه هایمان دعوت می کنیم. در واقع من تنها نیستم و خیلی از بچه های دیگر هم در این راه قدم گذاشته اند و برای معرفی شهر و استانمان از هیچ کاری دریغ نکرده ایم. دعوت خیلی از گردشگرانی که از طریق توییتر با ما آشنا هستند و با خواندن این نوشته ها به اینجا آمده اند هم که دیگر ردخورد ندارد. خیلی از بچه های چابهار هم همین روش را در پیش گرفته اند و با وجود هتل های خوبی که در چابهار وجود دارد، گردشگران ایرانی و خارجی را به خانه های خودشان دعوت می کنند. حٌسن این کار برای توریست های خارجی این است که با فرهنگ مهمان نوازی ایرانی ها و به خصوص بلوچ ها آشنا می شوند و آنها می توانند ذهنیت سایر کشورها را نسبت به کشور ما عوض کنند. آنها از ما، از شهر و از جاذبه ها فیلم می گیرند و مستندات خوبی برای ارائه دادن دارند. این توریست ها خودشان نوعی تبلیغ برای ما هستند؛ اینکه هرچه شنیده اید اشتباه است؛ اینجا ایران است و ما در خانه ایرانی ها آرامش و امنیت داریم. دیگر چه می خواهیم بهتر از این؟ خدا را شکر می کنم که بازخوردی که ما تا به حال دیده ایم، یک تغییر ذهنیت خیلی خوب بوده. اما می دانیم که راه درازی در پیش است و این تازه اول راه است. البته برای زمان کوتاه مدت، نتیجه خوبی گرفته ایم.»

مراکش می روند، اینجا نمی آیند

یکی دیگر از مناطق جذاب این استان منطقه سرباز است. باغ های این منطقه در این فصل میوه های استوایی مانند موز، انبه و... می دهد که طرفداران زیادی دارد. این خودش نوعی جاذبه است که در این فصل چنین میوه های وجود دارد. علاوه بر این، منطقه سرباز رودخانه هایی دارد که درست مانند جاده چالوس است و سنگ شناسان، در آن نزدیک به 100نقطه 11 هزار ساله شناسایی کرده اند. واقعیت این است که اینجا، هم ویژگی های کشور مراکش را دارد، هم شیلی است و هم شبیه به هندوستان است. اما این کشورها گردشگر دارند و ما نداریم. راستش من خودم تازه فهمیده ام که یک منطقه دقیقا شبیه به همین منطقه سرباز در مراکش وجود دارد که توریست های زیادی به خاطر آن به مراکش سفر می کنند اما هموطنان ما از وجود چنین جایی در سیستان و بلوچستان خبر ندارند. همین نشان می دهد که تا به امروز ضعیف عمل کرده ایم و نیاز به کارهایی وسیع تر داریم. همین باعث شده است که خودم هرچیزی را که جدید می فهمم خیلی زود بنویسم و به اشتراک بگذارم تا بقیه هم از آن مطلع شوند. البته این کاری است که میراث فرهنگی با بودجه و امکاناتی که دارد باید انجام بدهد؛ اما ما هم این بار به کمکش رفتیم و هرکاری از دستمان بر بیاید انجام می دهیم.

فرهنگ ایرانی همه جا یکی است

ما هم جزو همان ایرانی هایی هستیم که می گویند معروف به مهمان نوازی هستند. یکی از مسافرانی که از تهران به اینجا آمده بود، بعد از سفرش در توییترش نوشته بود که «ما از یکی از بلوچ ها آدرس پرسیدیدم، ما را برای ناهار به خانه شان دعوت کردند». واقعا هم همین است. هرکس به اینجا می آید، اهالی محل به پلاکش دقت می کنند و اگر برای این اطراف نباشد، هرکاری از دستشان برمی آید انجام می دهند. یکی از بچه ها تعریف می کرد که ماشینی را دیدم که پلاکش برای تهران بود و فهمیدم در مسیر اشتباهی افتاده است و ته آن مسیر به هیچ جا نمی رسد. با موتور نزدیک به 2 کیلومتر به دنبالش رفتم و بالاخره به او فهماندم که باید دور بزند و مسیر اصلی را به او نشان دادم. خب، این ماجراها دقیقا بر عکس همه تصوراتی است که مردم از فیلم ها دیده اند و در ذهنشان نقش بسته است.

گردشگر باشد، هتل هم هست

روزهای آخر اسفند ماه، یکی از بچه های خبرنگار، آدرس و شماره تلفن من را خواست و من هم دادم. در همان روزها، رئیس میراث فرهنگی ایرانشهر با من تماس گرفت و گفت که رئیس روابط عمومی کل کشور دستور داده است تا در روز تولد فلانی، برو و از او به خاطر فعالیت هایش تقدیر کن. آنها هم آمدند؛ اتفاقا همان روز تعداد زیادی از گردشگران در خانه ما مهمان بودند و این برخورد آنها با هم اتفاق خیلی خوبی بود. راستش من خدا را شکر می کنم که توانسته ام حرکت مثبتی انجام بدهم و لایق تقدیر باشم. من هرچه کردم برای شهر و کشورم بوده است. خوبی اش این است که مسئولان هم می فهمند که کار کوچک تو چقدر توانسته نتیجه بخش باشد.خب، واقعیت را نمی شود کتمان کرد که اینجا منطقه محرومی است. امکانات و زیرساخت کمی دارد و با تبدیل شدن به یک قطب گردشگری فاصله زیادی دارد؛ مثلا شهر ما یک هتل بیشتر ندارد. منطقه سرباز که اصلا هتل ندارد و به مسافران امکان ماندن نمی دهد. البته وضع چابهار نسبت به دیگر مناطق خیلی بهتر است و هتل های خوبی دارد. این ناقص بودنِ زیرساختِ گردشگری هم دلیل دارد و آن هم نبود گردشگر و توریست است. اگر اینجا گردشگر داشته باشد، مردم و سرمایه دارها هم دست به کار می شوند. درواقع مسافر که بیاید، پشت سرش سرمایه گذار و امکانات هم می آید. در این مرحله، فعلا اولویت ما ترغیب مردم به تماشای این مناطق زیبا و این فرهنگ و رسوم است تا در آینده ای نزدیک استان سیستان و بلوچستان به یکی از وزنه های سنگین گردشگری تبدیل شود.

وحدت ملی حرف اول را می زند

بحث وحدت ملی که می شود، نویدبرهان زهی بدون مکث از وحدت اهالی شهر و روستا می گوید که هیچ چیز برایشان مهم تر نیست از حفظ کشورشان: «خلیج گواتر از نقاط صفر مرزی است. زمانی عبدالمالک ریگی قصد گرفتن آن منطقه را داشت ولی مردم خود منطقه این اجازه را به او ندادند و در مقابلش ایستادند. آنها و عبدالمالک از یک قوم بودند ولی وقتی دیدند که او چه می کند، اصلا راه بیشتر جلو آمدن به او ندادند و طردش کردند. شاید اگر آن قوم طردش نمی کردند، اتفاق دیگری می افتاد. مردم بلوچ پشت هم هستند و وحدت دارند؛ وحدتی نه تنها با خودشان بلکه با همه مردم ایران. آنها همیشه حق را نگاه می کنند، حتی اگر از سمت و طایفه خودشان نباشد. مردم اینجا کشور خودشان را دوست دارند. آنها برای پا گرفتن رونق فرهنگی و اقتصادی شهر و کشورشان از هیچ کاری دریغ نمی کنند؛ کسانی که اگر کمی از آنها حمایت شود، کارهای وسیع تری از دستشان برمی آید.»

« دنیای سفر » این نوشته را از « تیتر خبر » آورده است. واکاوی، پی گیری، نگارش و آفرینش، شایسته سپاسگزاری است.

دیدگاه ها

  • کاظم 25 ژوئن 2017 - 21:15

    سوراب هیچم قشنگ نیست

1