19 مارس 2024 - 07:20

آیا گردشگری ایران می تواند جای ترکیه را بگیرد؟

5 ژوئیه 2016 - 19:10 dsfr.ir/nb4w4

آیا گردشگری ایران می تواند جای ترکیه را بگیرد؟
دیلی میل
گردشگران افغان در ساحل

ترکیه، نزدیک ترین کشور آسیایی به اروپا است که حتی بخش هایی از آن نیز در خاک اروپا قرار دارد. بنابراین دسترسی به آن برای گردشگران اروپایی بسیار ساده تر از دسترسی به ایران است.

معمولا هرگاه گردشگران ایرانی را در ترکیه می بینم، با آنها به گفتگو نشسته و تا آنجا که مایل باشند، درباره دلایل سفرشان به این کشور، دیدگاه شان درباره ترکیه و مردمانش، میزان انطباق تصورشان پیش از سفر با آنچه در طول سفر دیدند و ... می پرسم. یکی از نکاتی که بسیاری از گردشگران ایرانی همراه با آه و افسوس به آن اشاره می کنند، شرایط مشابه ایران برای توسعه گردشگری است که به دلیل دیدگاه های حاکم، فرصت سوزی می شود. آن ها بر این باورند که ایران اگر بیشتر از ترکیه جاذبه های طبیعی و تاریخی نداشته باشد، کمتر هم ندارد و می تواند این موج عظیم گردشگرانی که ترکیه به خود کشانده را، ایران جلب کند؛ به ویژه در شرایط چند سال اخیر که ناامنی های این کشور مایه کاهش گردشگران ورودی به آنجا شده است.

در این نوشتار بر آنم تا نشان دهم اگرچه ایران در حال فرصت سوزی در زمینه گردشگری است، اما به باور نگارنده، درباره بازار هدف گردشگری به ایران باید بیشتر اندیشید. در اینجا به دو نکته اشاره می کنم: نخست اینکه چرا ایران نمی تواند همانند ترکیه گردشگران اروپایی را به خود بکشاند؛ و دوم اینکه کدام بازار گردشگری، بیشتر مناسب ایران است؟

درباره علل جذب نشدن گردشگران اروپایی به ایران، عموما به محدودیت های دینی و اجتماعی در درجه نخست، و سپس کمبود زیرساخت های گردشگری در درجه دوم اشاره می شود. ضمن پذیرش این عوامل باید در نظر داشت حتی در صورت نبود این محدودیت ها نیز، ایران هرگز نمی توانست به اندازه ترکیه برای گردشگران اروپایی جذابیت داشته باشد.

ترکیه، نزدیک ترین کشور آسیایی به اروپا است که حتی بخش هایی از آن نیز در خاک اروپا قرار دارد. بنابراین دسترسی به آن برای گردشگران اروپایی بسیار ساده تر از دسترسی به ایران است. بسیاری از گردشگران اروپایی با دوچرخه یا دیگر وسایل نقلیه شخصی به این کشور سفر می کنند. کافی است بدانیم فاصله استانبول به عنوان توریستی ترین شهر این کشور با اصفهان به عنوان توریستی ترین شهر ایران، نزدیک سه هزار و پانصد کیلومتر است که رقمی است قابل توجه. همین دوری راه می تواند یکی از دلایل قابل توجه برای کاهش تمایل سفر به ایران باشد.

از سوی دیگر و صد البته مهم تر، ترکیه (نامی که قدمتش برای این سرزمین به کمتر از یک سده می رسد) برای نزدیک به هزار سال (از 395 تا 1453 میلادی) مرکز امپراتوری روم شرقی بود و پیش از آن نیز، شهرهای یونانی نشین غرب آن، آوازه ای فراگیر داشت. حتی در دوره های اسلامی سلجوقی و عثمانی نیز، بسیاری این سرزمین را همچنان به نام روم می شناختند؛ آنچنانکه آن شاخه از سلجوقیان را، سلجوقیان روم می نامیدند. بنابراین بسیاری از آثار تمدن یونانی و رومی در این سرزمین قرار داشته و از جاذبه های اصلی برای کشاندن گردشگران اروپایی است.

نه تنها جایگاه شهرهایی مانند تروا (افسانه اسب تروی) که جزو اصلی ترین افسانه های یونانی است در این کشور قرار دارد، بلکه حتی تا آغازین سال های تشکیل جمهوری ترکیه در سده بیستم هم بسیاری از شهرهای غربی ترکیه، یونانی نشین بود. تنها پس از توافق با یونان برای یکدست سازی ملت ترکیه بود که بیش از یک میلیون یونانی را از شهرهای غربی آناتولی به یونان فرستاده و در عوض، 550 هزار ترک مسلمان را از یونان به ترکیه آورد. بنابراین زادگاه پدران و پدربزرگان بسیاری از یونانیان امروز هم حتی شهرهای غربی ترکیه است.

همچنین عمده ترین آثار تاریخی تمدن بیزانس (روم شرقی) نیز در شهرهای غربی ترکیه امروزین قرار دارد. درون و یا گرداگرد شهرهایی همچون استانبول، آنکارا، ازمیر، دنیزلی، آنتالیا و ... پر است از بازمانده های استادیوم ها (برای مبارزه گلادیاتورها)، حمام ها و شهرهای رومی. بخش قابل توجهی از گردشگران اروپایی با حضور در این مکان ها، احساسات نوستالژیک شان را نسبت به تاریخ اجدادی (یا آنچه احساس می کنند تاریخ گذشتگان شان است) بازخوانی می کنند.

آثار تاریخی بی شمار ایران هرگز نه می تواند تا این اندازه برای گردشگران اروپایی آشنا و ملموس باشد و نه می تواند این حس تعلق و نوستالژی را در بین آنان برانگیزاند. بنابراین پرسش اینجاست که جامعه هدف و بازار گردشگری مناسب برای ایران کجاست؟ به نظر می آید این بازار در جایی قرار دارد که ایرانیان نه درباره آن می اندیشند و نه تمایلی به اندیشیدن درباره آن دارند. افغانستان و کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس، بهترین بازار گردشگری به ایران به شمار می آیند که در زیر، دلایل این ادعا را بر می شمارم.

اشتراکات فرهنگی، دینی، مذهبی، زبانی و تاریخی، بیش ترین نزدیکی ها را در بین این کشورها با ایران فراهم آورده است. اگر این بحث را بخواهیم درباره افغانستان بیشتر توسعه دهیم، می توانیم به موارد زیر اشاره کنیم:

بخش عمده ای از جمعیت سی میلیونی این کشور، فارسی زبان هستند (تاجیک ها و هزاره ها). مابقی اقوام (پشتون، ازبک، ترکمن، نورستانی و ...) هم عموما فارسی را بلدند. افغان ها در فرهنگ و ادبیات سرمایه های مشترکی با ایرانیان دارند و آرامگاه فردوسی و خیام و عطار و حافظ و سعدی مورد علاقه قشر فرهنگی این کشور است. به همان میزان، بناهای تاریخی از سلسله های حکومتی مشترک نیز برای شان اهمیت دارد. هزاره ها که اکثریت قریب به اتفاق شیعه هستند، نیز زیارتگاه های اصلی شان مشهد و قم به شمار می آید.

به دلیل نبود زیرساخت های کافی برای آموزش عالی، دولت این کشور همه ساله چند صد دانشجو را به عنوان بورسیه به کشورهای دیگر (همچون ترکیه) می فرستد (بسیاری از کارشناسان، دانشجویان میهمان را به عنوان گردشگر علمی به شمار می آورند). اما چندین برابر این تعداد، جوانان افغانستانی با هزینه شخصی به تحصیل در کشورهای دیگر می پردازند. این فرصتی است که ایران به دلیل نزدیکی و اشتراک زبانی به سادگی می تواند به دست آورد.

همچنین در افغانستان افرادی ثروتمندی هستند که تعطیلات خود را در هند، کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس و کشورهای اروپایی می گذرانند. اما بخش دولتی و بخش خصوصی تلاشی برای جذب این گردشگران افغان انجام نمی دهند.

اما یکی از اصلی ترین گونه های گردشگر افغانستانی، گردشگر درمانی است. سال ها جنگ در این کشور نه تنها زیرساخت های درمانی آنرا ویران کرده و مانع ساخت بیمارستان های جدید شده، بلکه همچنان بمبگذاری ها و ... افغانستانی های بسیاری را مجروح و بیمار می کند. بر اساس سخنان سفیر افغانستان در هند، روزانه بیش از 700 گردشگر درمانی افغانستانی به هند می روند. تعداد گردشگردان درمانی افغانستان در هند آنچنان زیاد است که محله ای در اطراف دهلی نو به نام «لاجپت نگر» به دلیل علاقمندی افغانستانی ها به آن به نام «افغانستان کوچک» شناخته می شود. شفاخانه های این محله در این میان در برابر ازدحام مراجعین آمادگی دارند. این افراد برای رفتن به هند، به دلیل اختلافات مرزی هند و پاکستان باید از مرز هوایی بروند. همچنین در هند به مترجمان روزانه بین سی تا پنجاه دلار دستمزد می پردازند. به طور متوسط هر گردشگر درمانی افغانستانی در هند چهار هزار دلار هزینه می کند. البته تعداد بیشتری گردشگر درمانی به پاکستان، تاجیکستان و حتی ترکیه می روند.

اما گردشگران درمانی افغانستان به چند دلیل تمایل زیادی به طی کردن فرایند درمان خود در ایران دارند:

نخست اینکه زبان بیشتر شهرهای شمالی پاکستان (که بیماران افغانستانی می روند) پشتو است و زبان هندی ها هم عموما هندی است که برای بخش قابل توجهی از افغانستانی ها - به ویژه غیر پشتون ها - ناآشنا است. در حالی که حتی عمده پشتون ها به فارسی می توانند صحبت کنند و بنابراین ایران هم برای پشتون ها و هم دیگر اقوام عمدتا فارس زبان از نظر زبانی جاذبه دارد. عدم نیاز به مترجم و پرداخت روزانه دستمزد به وی، نکته قابل توجه برای هر گردشگر درمانی افغانستانی است.

حضور در ایران برای درمان، برخلاف حضور در هند می تواند از طریق مرز زمینی باشد؛ چرا که ایران و افغانستان مرز مشترک زیادی با یکدیگر دارند. این خود هزینه متقاضیان افغانستانی درمان را کاهش می دهد و برای شان مهم است. حضور در ایران برخلاف پاکستان، همراه با ناامنی نیست. مسیر قندهار و کویته به پاکستان تقریبا مورد استفاده گردشگران درمانی قرار نمی گیرد و عمدتا از مرز «تورخم» در ولایت ننگرهار به آن کشور می روند که عموما ناامن است.

به هر حال بازار گردشگری افغانستان جزو معدود بازارهای خارجی برای عرصه گردشگری ایران است که تقریبا هیچ نیازی به تبلیغات و بازاریابی ندارد. در واقع این بار آنچه نیاز به تبلیغات دارد، نه گردشگران افغانستان، بلکه ایرانیان اند تا بپذیرند که افغانستانی ها هم گردشگرانی درآمدزا هستند. اما نه دولتمردان و مسئولان گردشگری ایران برنامه ای برای جذب این بازار گردشگری دارند و نه مردم تمایلی به اندیشیدن در این باره یا به عبارت بهتر، بازاندیشی در پیش فرض های ذهنی شان. نباید فراموش کرد افغانستان هم مرز استان های خراسان رضوی، جنوبی و سیستان و بلوچستان است که احداث درمانگاه های تخصصی در این استان ها می تواند هم هزینه های مسافرتی افغانستانی ها را کمتر کند و هم مایه توسعه مناطق محروم و مرزی ایران شود. در کنار این ها باید توجه داشت بیش ترین نزدیکی های فرهنگی و زبانی افغانستانی ها با همین استان های مرزی است.

به جز افغانستان (که البته می توان شرایطش را به برخی از دیگر کشورهای حوزه آسیای میانه و قفقاز نیز گسترش داد)، پاکستان و کشورهای حاشیه حلیج فارس نیز بازار خوبی برای گردشگری ایران هستند. بر اساس نظرسنجی سال گذشته موسسه پیو (PEW)، در خاورمیانه بیش از همه پاکستانی ها هستند که به ایران علاقه دارند. سرود ملی این کشور همچنان به زبان فارسی است و نسل سالخورده این کشور هنوز با زبان فارسی (که تا دهه هفتاد میلادی در مدارس این کشور آموزش داده می شد) آشنا هستند. مقاصد زیارتی ایران اصلی ترین جاذبه برای شیعیان پاکستان (که البته بخش قابل توجهی از آنها، هزاره های افغانستانی مهاجر به این کشورند)، جاذبه های ادبی (همچون آرامگاه شاعران) و فرهنگی/تاریخی نیز مورد توجه و علاقه ایشان است. در فضای مجازی می توان به بحث هایی در وب سایت های تخصصی سفر دست یافت که نگرانی پاکستانی های علاقمند از سفر به ایران (به خاطر نگاه منفی ایرانیان) را نشان می دهد.

گردشگران عرب هم به طبیعت سرسبز شمال ایران بسیار علاقمندند، هم مایل به استفاده از پیست های اسکی ایران و هم مشتریان پر و پا قرص درمانگاه های تخصصی ایران هستند. ارزان بودن خدمات در ایران نیز برای این افراد مزید علت است. بر اساس گزارش سال 2013 وب سایت «توربو نیوز»، تمایل گردشگران عرب به بازدید از ایران افزایش یافته است. در کنار شیعیان عراق، شهروندان امارات، بحرین، کویت و عربستان، تا پیش از تنش های ایران با عربستان (که موضع گیری دیگر کشورهای عربی را نیز در پی داشت) بازار گردشگری ایران را در اختیار داشتند. در این میان دو شهر شیراز و اصفهان، اصلی ترین مقاصد مورد علاقه گردشگران عرب اند؛ به گونه ای که در برخی دوره ها ظرفیت هتل های این دو شهر توسط گردشگران عرب به طور کامل پر می شود.

اما ایرانیان در بسیاری موارد نسبت به حضور گردشگران عرب، افغانستانی و پاکستانی در کشور حساسیت دارند. هیچ کشوری نتوانسته چرخ صنعت گردشگری را این گونه بچرخاند. برای مقایسه کافی است بدانیم بر اساس نظرسنجی سال گذشته موسسه پیو (PEW) ترکیه پس از اسرائیل و عربستان، سومین کشوری بود که مردمش از ایران خوش شان نمی آمد. اما وابستگی اقتصاد این کشور به گردشگری باعث شده برخوردهای شان با گردشگران ایرانی بسیار محترمانه باشد؛ به گونه ای که بیشتر گردشگران ایرانی از رفتار میزبانان ترک احساس رضایت می کنند. همچنین بسیاری از کشورها هستند که تنها برخی مقاصد را در دسترس گردشگران خارجی قرار می دهند. ایران نیز می تواند همین سیاست را برای گردشگران خارجی در نظر گرفته و برای نمونه تنها بخش هایی از ساحل دریای مازندران را برای گردشگران بین المللی تعیین کرده و سایر نقاط، صرفا برای استفاده گردشگران داخلی باشد. در کنار این سیاست، می توان ویزای گردشگری را تنها برای گروه های خاصی از افراد (از نظر توان اقتصادی و ...) صادر کرد.

این نوشته را با خاطره ای به پایان می رسانم. چند سال پیش که مدیر گروه گردشگری یک موسسه آموزش عالی غیرانتفاعی در ایران بودم، پیشنهاد دادم به جای زبان فرانسه به عنوان زبان دوم (که در کنار زبان انگلیسی، برای دانشجویان این رشته الزامی است)، عربی آموزش داده شود؛ چرا که گردشگران عرب بیشتری نسبت به فرانسوی ها وارد ایران می شوند و پتانسیل گردشگران عرب نیز برای ایران بیشتر است. این پیشنهاد با اعتراض بیشتر دانشجویان و استادان روبرو شد. این در حالی است که بیشتر کشورهای گردشگرپذیر دنیا در حال تبلیغات و بازاریابی برای گردشگران عرب هستند. پاپلی یزدی و سقایی در مقدمه کتاب «گردشگری: ماهیت و مفاهیم» به درستی اشاره می کنند کشوری که گردشگر بخواهد، باید از شعارهای مرگ بر این و آن خودداری کند. این سخن را می توان بسط داد؛ بدین صورت که کشوری که گردشگر می خواهد، نفرت بر اساس تعصب از این قوم و آن زبان را هم باید کنار بگذارد.

« دنیای سفر » این نوشته را از « بی بی سی » آورده است. واکاوی، پی گیری، نگارش و آفرینش، شایسته سپاسگزاری است.
1