18 آوریل 2024 - 18:14

جهانی به مثابه پاریس

16 نوامبر 2015 - 15:10 dsfr.ir/ih2wr

جهانی به مثابه پاریس
خبرگزاری مهر
جهانی به مثابه پاریس

فرهنگ سلبریتی زده دارد به عمق انسانیت مان نفوذ می کند. طوری که دیگر فجایع جهان را نیز این گونه تحلیل می کنیم.

هر روز که از خواب بر می خیزیم اخبار جنگ و ترور و کشتار می شنویم. روزی نیست جایی از جهان که از قضا اغلب به ما بسیار نزدیک اند به خون مردمی آغشته نشده باشد. ما اما عادی زندگی می کنیم و امر عادی، امریست که با روزمره های ما آنقدر عجین می شود که دیگر واکنشی بر نمی انگیزد و اساسا بدان اندیشیده نمی شود. اما مصیبت وقتی است که جنایت عادی می شود و لا به لای زندگی خود را پنهان می کند و این گونه است که ما اسامی گروه های تروریستی را از بس که شنیده ایم، مانند اسامی اقوام مان می شناسیم و آنقدر جنایت هایشان را عادی می پنداریم که مثل همه چیزهای دیگر برایش جوک و لطیفه می سازیم.

گاهی اگر تفاوتی در سبعیت جنایت ها پیش بیاید که بحثی نو در محافل سیاسی و روشنفکری در اندازد، شاید صدایی از صفحات شلوغ مجازی برخیزد و جوی راه بیاندازد و در نهایت با نثار لعن و نفرین به مسببان آن (که مورد وفاق هم نیست) به پایان برسد.

اما همه مساله این عادی شدن نیست؛ بلکه نوعی فرهنگ جدید است که جان گرفته است. فرهنگ سلبریتی زده ایرانی که بر شانه های تفکر برتربینی غربی مان ایستاده و قد کشیده و خودش حالا هویتی تازه یافته است.

مگر نه این است که جنایت در هر جای دنیا و بر هر انسانی نارواست و محکوم؟ پس چرا همچنان در نگاه ما خون عده ای رنگین تر است؟ اخبار این روزهای «پاریس» این سوال را زنده تر می کند. این فاجعه حتما بسیار شنیع و اسفناک است و لزوم همدردی همه مردم جهان و همکاری بین المللی برای پیگیری اش را هیچ آزاده ای منکر نیست اما سوال، تبعیض نهفته در دیدگان ماست و یادآور جمله اورول در قلعه حیوانات که: همه با هم برابرند اما بعضی ها برابرتر!

و این است که بسیاری از ما از آنچه در خیابان های فرانسه رخ داده بیشتر از تمامی حوادث هر روزِ خاورمیانه متاثر شدیم.

جنایت در پاریس چون شهر عاشقان و مهد آزادی است، وحشتناک تر از سر بریده شدن هزاران فرد در عراق و افغانستان نیست! اگر عده ای مردم بی گناه در یک کنسرت، قربانی حماقتی وحشیانه می شوند، مردم دیگری خانه هایشان را گورستان خود می بینند. این حقیقتی است که لا به لای نگاه روشنفکری ما و زیر دست و پای ارزش های اعتباری مان گم شده است.

اگر عدالت در جهان آلوده به جنگ و خون امروزی جایی ندارد، دست کم می تواند در اذهان ما نفس بکشد و تپش های قلب مان را منصفانه، تنظیم کند.

مائده عطائی - دانشجوی کار‌شناسی ارشد مطالعات فرهنگی

1