28 مارس 2024 - 06:06

گردشگری به مثابه یک صنعت دینی

19 سپتامبر 2015 - 17:20 dsfr.ir/i588f

گردشگری، فقط رفتن و دیدن نیست. بلکه پیام گرفتن موضوع اصلی ماجراست یعنی؛ رفتن، دیدن، پیام گرفتن و صد البته فراوری پیام در ساحت زندگی.

اینکه جهان گردان، به انباشت تجربه و حتی دانش مشهورند، اینکه سیاح و گردشگر را مردمانی پخته و مجرب می دانند از این روست که با دریافت پیام ها، به فراوری آن پرداختند و بر مدار دریافت های روشن زندگی خود را ساختند و به "مدل" برای دیگر زندگی ها تبدیل شدند. در ادبیات هوشمند و دیرینه ایران هم سفر را راه پختگی می دانند؛ تنوری که در آن انسان ساخته می شود. لذا گفته اند؛ بسیار سفر باید تا پخته شود خامی... این اگر چه یک مصراع است از غزلی تامل برانگیز از شیخ اجل سعدی، اما از بس به تجربه ثابت شده است در زبان و ادبیات و باور مردم بسان یک حقیقت نشسته است. ما باور داریم برای رسیدن به پختگی که همان کمال است باید پا به راه سفر شد، باید به جاده زد و این درس را از حضرت عطار گرفت که؛

               تو پای به راه در نه و هیچ مپرس      خود راه بگویدت که چون باید رفت

اینکه خود "راه" بگوید چون باید رفت می تواند به این واقعیت اشاره داشته باشد که در کلام سعدی تجلی یافته بود؛ پختگی! همان که در ادبیات دینی از آن تعبیر به کمال و تکامل می شود. از این نظر می توان گفت گردشگری در کنار جایگاه اقتصادی، اجتماعی، امنیتی و ... جایگاه انسان سازی هم دارد.

در سفر است که ویژگی های انسان به منصه ظهور می رسد. در این فراز و فرود است که جوهره انسان هم عیان می شود و هم صیغل می خورد و هم پخته می شود. اینکه باز به ضرب المثل می گویند    "در سفر می توان مرد را شناخت" برای شان آینگی سفر است که حتی در غبار جاده نیز شفاف می ماند. علاوه بر این گردشگری را، یک صنعت دینی هم می توان شمرد. پشتوانه این نگاه هم "قل سیروا فی الارض..." است که امر قرآنی برای گشت و سیاحت و درس گیری و تجربه آموزی است و هم سیره ائمه (ع) که سفر را به مثابه یک روش برای انتقال پیام و پیغامبری می دانند.

سفرهای پیاده پیشوایان دینی به اعتاب مقدسه هم راه را نشان می دهد و توجه به کارکرد آن نیز در نگاه نتیجه گرا نیز قابل احترام است. سفر امام رضا (علیه السلام) از مدینه تا مرو را اگر مطالعه کنیم در خواهیم یافت که این "سفر-رسانه" چه نقش ماندگاری در توسعه تشیع و بسط کلام و اندیشه حق داشته است که یک جلوه آن، در نیشابور، برای همیشه چراغی فرا راه انسان روشن می دارد و... پس به جرات می توان گفت امروز نیز گردشگری و سفر مستظهر به تولید و نشر پیام باید به عنوان حرکتی درون دینی جامعه مومنان را به حرکت وا دارد.

و سخن آخر؛ گردشگری را، سفر را، رفتن را برنامه ریزی شده در پیش بگیریم تا هم کلاس درسی باشد برای ما و هم راه ما را به بهتر فهمیدن بگشاید و هم در انتقال پیام بستر مناسب تری در اختیار مان قرار دهد. چنانکه نه تنها نمی توان بر جایگاه باز نشر پیام سفر نمی توان چشم بست بلکه باید چشم گشود و گردشگری را، سفر را، به مثابه یک رسانه دید.

غلامرضا بنی اسدی

1